باشگاه انقلاب تهران، در ابتدای بزرگراه نیایش، بزرگترین مجموعه تفریحی ـ ورزشی ایران است. استفاده از خدمات این مجموعه مشروط است به داشتن گواهی سلامت و گواهی عدم سوء‌ پیشینه. جز این موردها رسماً شرایط خاص دیگری برای ورود به آن در قوانین مجموعه وجود ندارد. اما در عمل، یک شرط اصلی، این مجموعه را منحصرا در اختیار اقلیت ازمابهتران قرار داده است. آن شرط اصلی همانا پول است و شأن مطلوب طبقاتی. کارگران خدماتی مجموعه هم باید از صبح تا اواخر شب، شرایط را برای رفاه و آرامش خیال این افراد فراهم کنند.

تاریخچه

مجموعه ورزشی باشگاه انقلاب، نخستین بار در سال ۱۳۳۷ تأسیس شد. آن زمان نامش را «کلوپ شاهنشاهی» نهادند. اما در آغاز، این مجموعه به وسعت کنونی‌اش نبود. امکاناتش هم در این سطح نبود. این مجموعه در زمینی به مساحت ۱۳۰ هکتار تأسیس شد. «کلوپ شاهنشاهی» از چند زمین تنیس، باشگاه گلف و پیست اسب‌سواری تشکیل شده بود. از آن زمان هم ورود عموم مردم به آن آزاد نبود. حق استفاده از آن محدود بوده به افراد وابسته به دستگاه سلطنت و برخی از نظامیان و افراد با نفوذ.

جاده تندرستی مجموعه باشگاه انقلاب
جاده تندرستی مجموعه باشگاه انقلاب

از آن زمان به بعد، هر سال قسمت جدیدی به آن اضافه شده و مجموعه توسعه یافته است. روند توسعه این مجموعه پس از انقلاب ۵۷ هم ادامه یافته است. در حدی که اکنون مساحت آن بیشتر از یک میلیون متر مربع اعلام می‌شود. نام آن را از «کلوپ شاهنشاهی» به «باشگاه انقلاب» تغییر داده‌اند.

به طور میانگین باشگاه انقلاب کنونی روزانه میزبان ۱۰ هزار نفر از اعضا است. مجتمع اکنون دارای استخر، باشگاه بدن‌سازی، باشگاه گلف، پیست دو، باشگاه بیلیارد، زمین تنیس‌های بزرگ، فضای سبز تفریحی و تعداد کثیری کافه و رستوران است.

غربال اعضا

پس از انقلاب ۵۷ شرایط استفاده از این مجموعه تغییر یافت و دیگر مختص به رده بالایی‌ها و درباریان نبود. ظاهرا استفاده از آن برای همگان امکان‌پذیر شد. اما در اصل، شرایطی که برای ورود اعضا تدارک دیده شده، همچنان حق استفاده از آن را در انحصار عده‌ای محدود نگه داشته است.

مانع اصلی ورود عموم مردم به بزرگترین مجموعه ورزشی شهر و کشورشان، هزینه ورودی و حق عضویت آن است. حق عضویت سالانه این مجموعه نزدیک به دو میلیون تومان است. مشخص است در شرایطی که حداقل دستمزد تعیین‌شده برای مزدبگیران، حدود ۸ میلیون تعیین شده، خودبخود بخش بزرگی از جمعیت شهر، توان استفاده از چنین موقعیتی را از دست می‌دهند. پرداخت این مبلغ هم تنها ورود افراد به مجموعه را مجاز می‌کند. مشتریان باید در ازای استفاده از هر کدام از امکانات داخل مجموعه به طور جداگانه بلیط تهیه کنند. پرداخت حق عضویت تنها برای استفاده از مسیر «جاده تندرستی» است. مسیری که صرفا در آن می‌توان پیاده‌روی کرد.

پس از انقلاب ۵۷ شرایط استفاده از این مجموعه تغییر یافت و دیگر مختص به رده بالایی‌ها و درباریان نبود. ظاهرا استفاده از آن برای همگان امکان‌پذیر شد. اما در اصل، شرایطی که برای ورود اعضا گذاشته شده، همچنان حق استفاده از آن را در انحصار عده‌ای محدود نگه داشته است.

تهیه بلیط سایر باشگاه‌های داخل مجموعه به مراتب هزینه‌بردارتر است. برای مثال هزینه بلیط باشگاه گلف این مجموعه برای اعضاء ۷۰ هزار تومان و برای افراد غیرعضو، ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است. بلیط استخر باشگاه و دیگر امکانات ورزشی آن هم به همین صورت است. غذا و نوشیدنی‌های بعد از تمرین و تفریح هم هزینه‌هایی بسیار بالاتر دارند. کافه‌ها و رستوران‌های مجموعه، بخشی از چرخه بزرگ مالی باشگاه را تشکیل داده‌اند.

استخر روباز باشگاه انقلاب
استخر روباز باشگاه انقلاب

یک محدودیت دیگر برای استفاده عموم شهروندان از این مجموعه، موقعیت جغرافیایی آن است که در شمال شهر تهران قرار گرفته. همین موقعیت، دسترسی به آن در یک کلان‌شهر بسیار شلوغ و آلوده را برای اکثریت جمعیت جنوب شهر، محدود و شاید هم مسدود می‌کند. اما شمال شهری‌ها، یعنی همان ثروتمندان و صاحبان قدرت، با سهولت بیشتری به آن دسترسی دارند. آن‌ها همچنین به دلیل فراغت بیشتر و آسودگی خیال بالاتر، شرایط بسیار مساعدتری برای استفاده از چنین مجموعه‌هایی دارند. پایین‌شهری‌ها به دلیل ساعات کاری طولانی و هدررفت اندک زمان فراغتشان در ترافیک مسیر رفت و برگشت محیط کار، اساسا نمی‌توانند به چنان ورزش‌ها و تفریح‌هایی دست یابند.

باشگاه و زحمتکشانش

تمایز و تبعیض در برخورداری از چنان محیط دلپذیری صرفا محدود به تفاوت‌های ورود فقیر و غنی هم نیست. صاحبان سرمایه و قدرت و شهرت، به صورت سیستماتیک غیرخودی‌ها را به این مجموعه راه نمی‌دهند، و از سوی دیگر از طبقات کارگر و زحمتکش برای رفاه حال خود بهره‌برداری می‌کنند. پابرجایی باشگاه انقلاب و پذیرایی روزانه از جمعیتی ۱۰ هزار نفری تنها با رنج و زحمت هزاران کارگر و کارمند و خدمه امکان‌پذیر است. از جارو کردن و تمیز کاری محوطه عمومی گرفته تا نگهبانی، از آشپزی و باریستایی گرفته تا نظافت سالن‌ها و تعمیر و نگه‌داری موتورخانه و حتی جمع کردن توپ‌های باشگاه گلف، همه بر عهده کارگران جوانی است که در خدمت رفاه و آسایش اقلیت برخوردار از آن قرار گرفته‌اند.

نمایی از یک سالن پذیرایی در باشگاه انقلاب
نمایی از یک سالن پذیرایی در باشگاه انقلاب

استفاده‌کنندگان از امکانات باشگاه چند گروه خاص‌اند. فوتبالیست‌ها، پزشکان متخصص، دولتمردان و فرزندانشان، سرمایه‌داران، مدیران رده‌بالا، بازیگران سینما و تلویزیون و دیپلمات‌های خارجی و خانواده‌هایشان. به ندرت پیش می‌آید حتی یک خانواده طبقه متوسطی هم به این باشگاه سر بزند. بقیه گروه‌ها و طبقات از امکانات این «نگین سبز» محرومند.

تجربه‌ ستم و تبعیض

کارگران خدماتی باشگاه، از ستم‌هایی که بر آن‌ها می‌رود روایت می‌کنند. آن‌ها به دو دسته کارگران دائمی و موقت تقسیم می‌شوند. نگهبان‌ها، پارک‌بان‌ها، تکنسین‌ها و نظافت‌چی‌های سرویس‌های عمومی جزو دسته کارگران دائمی‌اند که در این باشگاه شبانه و روزانه کار می‌کنند. آن‌ها هم اگرچه دائما آنجا هستند، اما قرادادهای کاری بیشترشان موقت است و با همان حقوق حداقلی مصوب کار می‌کنند.

دسته دوم معمولا نیروهای خدماتی مجموعه‌های رفاهی و کافه‌رستوران‌ها هستند. اینها معمولا کارگران جوان‌اند. از هر قشری می‌توان در آن‌ها پیدا کرد. از کارگران بی‌پناه مهاجری که به دلیل جای خوابی که در مجموعه دارند تن به کار در آن می‌دهند تا دانشجویانی که به صورت پاره‌وقت در آن‌جا کار می‌کنند. کارگران پاره‌وقت به صورت ساعتی دستمزد دریافت می‌کنند و بنا به سابقه کار و نوع شغلشان، دستمزدهای مختلفی می‌گیرند. اما به جز سرآشپزها و مدیران داخلی رستوران‌ها که حقوق متوسط می‌گیرند، بقیه حقوقشان در مجموع مشابه دیگر کارگران است.

پابرجایی باشگاه انقلاب و پذیرایی روزانه از جمعیتی ۱۰ هزار نفری تنها با رنج و زحمت هزاران کارگر و کارمند و خدمه امکان‌پذیر است. کارگران، مثل جاهای دیگر، از کمترین حقوق برخوردارند.

کارگران تحصیل‌کرده بسیاری هم در بین آن‌ها هستند. دختران و پسران نوجوان هم بسیارند. آن‌ها در چنان محیط مرفهی به ویژه آزار روانی بیشتری تحمل می‌کنند. کارگران جوان یک رستوران در مجموعه می‌گوید:

من مطمئنم فقط با دورریز غذایی که اینجا شبانه می‌ریزیم تو سلط آشغال‌ها میشه کل جمعیت یک شهر کوچک را غذا داد. اینها عادت ندارن همه‌ی غذاشونو بخورن. معمولا بیشترش دست‌نخورده برمیگرده.

مشاهده ناعدالتی و منظره سخت اختلاف طبقانی از نمای نزدیک، برای کارگران آزاردهنده است. آن‌ها هر روز باید بساط عیاشی عده‌ای را فراهم کنند درحالی که خودشان از چنان چیزی محرومند. اثرات روانی چنین تبعیضی در آن‌ها به شیوه‌های مختلف بروز می‌یابد. درگیری کارگران جوان با مشتری‌های «پر افاده» نمونه‌ای از همین عصیان‌هایی است که در سطحی خُرد بروز می‌یابد. در این موردها معمولا مالکان مجموعه‌ کافه‌رستوران‌ها جانب مشتری‌ها را می‌گیرند و در مواردی کارگرشان را اخراج می‌کنند.

برخورد تند و زننده صاحب‌کارها و مالکان کسب و کارهای خدماتی هم بخشی از تنش روانی کارگران را تشکیل می‌دهد. دختری نوجوان می‌گوید:

اینجا معمولا بیشتر شکلاتهایی که با قهوه‌ها میذاریم برگشت میخوره. یعنی استفاده نمیشه. ما هم میذاریم یه گوشه‌ای و بعضی وقتها که ضعف می‌کنیم ازش میخوریم. این صاحب کارمون تو دوربینها چک کرده بود دیده بود که اینارو می‌خوریم. به مدیرمون گفته بود که اینها حق ندارن این شکلاتها رو بخورن. اینا باید برگرده و دوباره تحویل یه مشتری دیگه بشه. یعنی چیزی که یه بار پولش حساب شده رو دوباره میخاد بفروشه که فقط ما از اون نخوریم. چقدر آخه یه آدم میتونه خست‌بازی دربیاره با اون همه سرمایه!

از این نوع برخوردها و تحقیرها در این مجموعه بزرگ بسیار مشاهده می‌شود. روایت مشابه دیگری می‌گوید:

وقتی که ما اومدیم اینجا گفتن هر شیفتی که کار کنید غذای اون شیفتو بهتون میدیم رایگان. منم فکر کردم از غذاهای خوشمزه اینجا میدن. خوشحال شدم. روز اولی که ناهار آوردن دیدم ناهار استانبولیه. اینجا اصلا هیچ رستورانی استانبولی نداره خیلی تعجب کردم. به بچه‌های قدیمی گفتم: این چیه؟ گفتن پس توقع داری اینجا بهت میگو بدن؟ نگو اینا غذای کارگرا رو از بیرون سفارش میدن که ارزونتره. اینجا بخوای چیزی بخوری باید فیش پرداخت کنی.

چیزی عوض نشده

تاریخ ۶۵ ساله مجموعه «کلوپ شاهنشاهی» سابق و «باشگاه انقلاب» کنونی پر است از چنین ظلم و تبعیض‌هایی.

تنها نامها عوض شده‌اند. در مناسبات اجتماعی میان کارکنان و بهره‌مندان نه تنها تغییری حاصل نشده، بلکه تضادها و تناقض‌هایش بسیار وسیع‌تر و کُشنده‌تر شده‌اند. پیش از انقلاب آشکارا گفته بودند که آن مجموعه صرفا متعلق به خودی‌ها است و برای تفریح و صفای اربابان باید خدمتگذاران مطیعی کار کنند. اما در دوران جدید این مجموعه، روی کاغذ همگان آزادند از آن استفاده کنند و کارگران آن ظاهرا آزادانه و به میل و ارداه خودشان در آن کار می‌کنند. در حالی که مشاهده کردیم که در واقعیت نه مجموعه به جمعیت‌های مردمی تعلق یافته، نه از انحصار رأس هرم قدرت و ثروت بیرون آمده و نه کارگرانش از روی میل و اراده آن‌جا زحمت می‌کشند و حسرت می‌خورند. بلکه این جبری است که مناسباتی بزرگتر از مجموعه باشگاه انقلاب بر آن‌ها تحمیل کرده. وضعیتی که این باشگاه تنها نمود کوچکی از آن است.