افزایش تورم و گرانی رابطه تنگاتنگی با افسردگی دارند. جامعه‌ای که درگیر دومینوی اخبار و تحولات روزمره از سوی سیاستگذار است و به واسطه این رفتار، برای فردای خود نمی‌تواند برنامه‌ریزی کند، چه برسد به یک هفته و یک ماه آینده و همه برنامه‌ها با اما و اگر می‌گذرد، روز به روز سرخورده‌تر و غمگین‌تر می‌شود.

در چنین اوضاع و احوالی، انرژی و انگیزه کافی برای برگزاری مهمانی و دورهمی باقی نمی‌ماند. از یک‌سو افزایش قیمت مواد غذایی و خوراکی و از طرف دیگر افسردگی و غم، عواملی می‌شوند که آدم‌ها را از برگزاری مهمانی یا رفتن به آن بر حذر می‌دارند.

در این گزارش، مردم ایران در رابطه با مهمانی‌ها و دورهمی‌هایشان گفته‌اند. اینکه به چه راهکارهایی برای برگزاری مهمانی و دورهمی روی آورده‌اند و آیا اصلا حال و حوصله رفتن به مهمانی را دارند یا خیر؟ بیشترین کلماتی که مردم در توضیح حال و هوای دورهمی‌ها و مهمانی‌هایشان در این روزها، مطرح شد غم و غصه بود. دنگی بودن مهمانی‌ها و عدم برگزاری به علت اینکه همه به نوعی درگیر افسردگی و مشکلات متعددی هستند از این موارد بود.

زندگی‌مان شده است، کار و خانه

یکی از شهروندانی که با او به صحبت نشستیم، زنی ۳۷ ساله ساکن کرج است. او شرایط زندگی این روزها را چنین توصیف می‌کند:

«مهمانی می‌رویم اما نه مثل قبل. هم من کار می‌کنم، هم همسرم. دل خوشی‌ای که داشتیم، آخر هفته‌ها و دور هم جمع شدن دوستان و رفقا بود. راستش این است که می‌خواهیم همه چیز مثل گذشته باشد اما نمی‌توانیم. گذشته هم نه اینکه منظورم دو سال پیش باشد. همین پارسال را می‌گویم. چند ماه پیش. در این چند ماه همه چیز برایمان تغییر کرده و انگار سال‌ها از آن دورانی که می‌توانستیم یک مهمانی خیلی ساده برگزار کنیم، گذشته است. حالا مهمانی‌های آخر هفته شده است گهگداری. اگر هم برویم شام و نهار نمی‌مانیم. درست نیست آدم‌ها تحت فشار قرار بگیرند.»

این شهروند می‌گوید به دلیل شرایط بد اقتصادی اگر هم تصمیم داشته باشند برای دیدار دوستان و آشنایان به مهمانی بروند، سعی می‌کنند بعد از شام مهمانی برگزار کنند تا فشار هزینه‌ها کم‌تر باشد:

«این داستان برایمان تبدیل به قانون شده است. قانونی نانوشته در میان جمع دوستان و رفقایی که داریم. حتی هیچ‌کس حرفی در این مورد نمی‌زند. خودمان هم اگر بخواهیم میزبان باشیم، همه می‌دانند که بعد از ساعت ۹ شب بیایند که از وقت شام گذشته باشد.»

این زن اهل کرج در ادامه می‌گوید همسرش ثبلا در طول هفته بعد از پایان کار به همراه دوستانش در کافه‌ای برای دیدار و گپ زدن دور هم جمع‌ می‌شدند، که بعد از آغاز موج گرانی‌ها این امکان هم مثل قبل برای آنها فراهم نیست: »زندگی‌ ما حالا شده است؛ کار و خانه. همین…»

Ad placeholder

افسردگی هم در کاهش مهمانی‌ها بی‌تاثیر نبوده است

یک مرد ۳۹ ساله که در تهران کارمند آژانش هواپیمایی است و حدود سه سال از ازدواجش می‌‎گذرد، می‌گوید همیشه برای مهمانی‌هایش آجیل می‌خرید و روی می‌گذاشت:

«می‌خواستیم در خانه خودمان هم همه چیز مثل خانه پدر و مادرمان باشد. اما حالا دیگر نمی‌توانیم. نه اینکه نخواهیم، بودجه‌اش را نداریم. می‌فهمید که چه می‌گویم؟ دورهمی‌های دوستانه‌مان هم به جای خانه در کافه برگزار می‌شود یا با یک‌دیگر قرار پیک‌نیک می‌گذاریم. با این کار، همه دونگ خودشان را می‌دهند.»

این مرد میان‌سال می‌گوید حتی دیگر از مهمانی‌های هفتگی خانوادگی هم خبری نیسنت:

«خیلی از دیدارها و مهمانی‌های خانوادگی از پارسال تا به حال به مرور حذف شده است. فکر می‌کنم کنار شرایط بد اقتصادی، یکی از دلایل کم شدن مهمانی‌ها، افسردگی‌ای است که بخش زیادی از جامعه درگیر آن هستند و خیلی از آدم‌ها حوصله یک‌دیگر را ندارند. با تمام این صحبت‌ها اما همچنان در خانه مامان به روی ما باز است و مدام اصرار می‌کند که به خانه‌اش برویم. ما هم هر از گاهی گوشت و مرغ، می‌خریم و می‌بریم تا آن‌ها هم تحت فشار قرار نگیرند.»

مهمانی و دورهمی خودش نوعی از مقاومت است

زن ۴۳ ساله که مدیر یک کتاب‌فروشی در تهران است، می‌گوید یا غذاهای ساده و کم‌هزینه سعی می‌کند همچنان مهمانی و دورهمی برگزار کند:

«با این راهکار میزبان بعدی هم در دردسر نمی‌افتد و باری روی دوش کسی قرار نمی‌گیرد که حتما باید غذای آنچنانی درست کند. مهم دور هم بودن و روشن نگاه داشتن چراغ مهمانی‌ها در این شرایط اجتماعی و اقتصادی است. آن‌ها می‌خواهند آدم‌ها تنها باشند و از حال و روز هم بی‌خبر، ولی فکر می‌کنم این کار یعنی برگزاری مهمانی و دورهمی، خودش یک جور مقاومت است.»

این زن که شادی و دورهمی را راهی برای مقاومت و حفظ زندگی می‌داند، توضیح می‌دهد که از این روش برای مهمانی خانوادگی استفاده می‌کند و برای دورهمی‌های دوستانه شرایط متفاوت است:

«وقتی دور هم جمع می‌شویم، از رستوران غذا سفارش می‌دهیم اما با یک‌دیگر دونگی حساب می‌کنیم. با این کار نه میزبان در دردسر می‌افتد و نه کسی تحت فشار قرار می‌گیرد. در کافه هم قرار می‌گذاریم. البته نه برای غذا، برای فنجانی چای یا قهوه. هرکس هم دونگ خودش را حساب می‌کند. هم هم‌دیگر را دیده‌ایم و از اوضاع و احوال هم با خبر می‌شویم و هم هزینه‌اش از دورهمی در خانه برایمان کم‌تر است.»

سبک زندگی دهه ۶۰ برگشته؟ این جمله اعتراضی زنی است که زمانه با او صحبت کرده است:

«این را هم بگویم که وقت‌هایی که به خانه دوست و آشنایی نزدیک دعوت می‌شوم، با خودم هندوانه می‌برم. هرچند البته شوهرم با خنده‌های عصبی می‌گوید که انگار در دهه ۶۰ داریم زندگی می‌کنیم. اما مهم همان دورهم بودن است. به نظرم میوه بردن به منزل میزبان در بخش زیادی از جامعه فراگیر شده است. از هندوانه و موز تا میوه‌های فصل. حتی شیرینی هم نه. چون گران است. مخصوصا شیرینی خامه‌ای. درست است که گرانی بیداد می‌کند ولی خب مردم هنوز دوست دارند معاشرت کنند و دور هم جمع بشوند، ولی خب خیلی ساده‌تر از قبل.» 

Ad placeholder

انگار دوران جنگ و قحطی است

تجربه و نگرش افراد مختلف جامعه به موضوع فشارهای اقتصادی و عدم امکان برگزاری مهمانی و دورهمی متفاوت، اما در این تفاوت، فشارهای مختلفی که افراد از اقشار مختلف متحمل می‌شوند نیز نمایان می‌شود.

یک ۳۸ ساکن تهران که در شغل‌اش خیاط کارگاه تولید روتختی است و در خانه پدر و مادرش زندگی می‌کند، شرایط را چنین توضیح می‌دهد:

«نخواستم در این شرایط اجتماعی و اقتصادی ازدواج کنم. فکر می‌کنم بیشتر اعصاب خوردی و رنج روزمره است. پدرم سن و سالی ازش گذشته و بزرگ فامیل است. تا سال گذشته وقتی مهمانی می‌گرفتیم، همه شیرینی و گل می‌آوردند. تغییر را اما به مرور احساس کردم. وقتی می‌دیدم آدم‌هایی که تا چند وقت پیش شیرینی و گل می‌آورند، حالا یا دست خالی می‌آمدند و معذرت‌خواهی می‌کردند و یا با خودشان به جای شیرینی و گل، میوه می‌آوردند. بار اول که این اتفاق افتاد، خیلی ناراحت شدم و کلی سر پدر و مادرم، غر زدم که چرا برایمان میوه آورده‌اند و مگر ما ندار هستیم که کسیه میوه برایمان آورده‌اند؟ اما بعد که کمی روی این مسئله حساس شدم و بقیه خانواده‌ها را دیدم، متوجه شدم که خیلی جاها اوضاع بر همین قرار است.»

این زن می‌گوید اکنون مدتی است خود آنها هم همین این کار را انجام می‌دهند:

«البته اوایل وقتی می‌خواستیم به مهمانی برویم، در برابر خرید میوه برای میزبان مقاومت می‌کردم و کلی با پدر و مادرم جر و بحث می‌کردم که شأن آدم‌ها با این کار، زیر سوال می‌رود و مگر دوران جنگ و قحطی است، اما بعد دیدم که این کار در این شرایط اقتصادی به نفع میزبان هم است. بهتر از گل و شیرینی است. اما همچنان عذاب وجدان دارم. نه فقط خودم. بلکه پدر و مادرم هم. اما خب چاره چیست؟»

حس همراهی و همدلی با دورهمی و مهمانی 

۴۰ سال دارد و ویراستار است. زنی که از مهمانی‌هایی می‌گوید که جدا از مسائل اقتصادی، به دلیل ممنوعیت‌های قانونی و خطراتی که تهیه برخی چیزها مانند مشروبات الکلی تقلبی به همراه دارد، دورهمی‌های آنها را دست‌خوش تغییر کرده است:

«بی رودربایستی بگویم دورهمی‌های ما همیشه با مشروب الکلی بوده است. نه اینکه بزنیم و برقصیم. همین که کمی سرمان گرم شود و بنشینیم از روزگار و دلتنگی‌ها و حسرت‌ها بگوییم. اما بعد از اتفاقات تلخی که به واسطه مشروبات الکلی دست‌ساز برای خیلی از مردم در گوشه و کنار کشور رخ داد، الکل هم از دورهمی‌هایمان به اجبار حذف شد. مدتی بعد هم دورهمی‌ها کم‌تر و کم‌تر شد تا اینکه تعداد آن به انگشتان یک دست هم نمی‌رسید. با این حال اما تعصب مهمان‌داری در خانه‌ام همچنان وجود دارد.»

او می‌گوید تلاش می‌کند دوستانش را دور هم جمع کنم، هرچند مثل قبل امکان‌پذیر نیست:

«جمعیت کمتری را دعوت می‌کنم و یا شوهرم مدام می‌گوید گران است و بی‌خیال شو که علتش هم گرانی و بر نیامدن از پس هزینه‌ها است. اما همین من، تا پارسال، حداقل سه مدل غذا و پیش‌غذا روی میز قرار می‌دادم اما الان فقط یه مدل غذا و کمی میوه. همین. می‌خواهم بگویم که در شرایط امروز ایران، روابط انسانی خیلی مهم و واجب هستند. این دورهمی‌ها، شاید ساده و روزمره به نظر برسند، اما مراوده آدم‌ها با یک‌دیگر به آنها انرژی و امید می‌دهد و باعث می‌شود که اتحادشان بیشتر شود. بفهمند که فقط آن‌ها نیستند که با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. احساس همراهی و همدلی داشته باشند و به یک‌دیگر کمک کنند.»»

قابلمه پارتی ایده روزگار گرانی

«نخندید اما ما قابلمه پارتی داریم. ایده هم از این قرار است که نه در خانه هم، بلکه در پارکی جایی دور هم جمع می‌شویم و هرکس با خودش غذا و میوه و تنقلات می‌آورد. در حد توانش. انتظاری از کسی نیست. مثلا گاهی در گروهی که داریم می‌گوییم گزارش هفتگی. یعنی هرکس در یخچالش هرچه پیدا می‌شود را بیاورد. یا گاهی می‌گوییم این هفته لوبیاپلو. هرکس توانست درست کند و بیاورد چه بهتر، هرکس هم نتوانست، فدای سرش.»

این روش یک زن ۵۰ ساله ساکن کرج و دوستانش برای حفظ دورهمی‌ها و دیدار با دوستان و آشنایان است. او تاکید می‌کند که مهم دور هم بودن و احساس تنهایی نکردن است:

«در یک سال گذشته و به واسطه حوادث تلخی که برای جامعه ایران افتاد، مهمانی‌ها و دورهمی‌ها هم کمرنگ‌تر از همیشه شده است. چرا که حال روحی خیلی‌ها آنقدر خوب نیست که بخواهند دور هم جمع شوند. این حال بد باعث منزوی شدن آدم‌ها شده است. با این حال، با همین ایده‌های کوچکی مثل قرار گذاشتن در پارک و کنار رودخانه و طبیعت می‌شود، احساس همدلی را در دوست و آشنا ایجاد کرد. با این کار آدم‌ها می‌فهمند که هستند کسانی که در این شرایط حواس‌شان به آنها است و از بروز اتفاقات تلخ تا حدودی شاید جلوگیری شود.»

Ad placeholder