نمایش «ماشینری» که به نویسندگی و کارگردانی «هادی حوری» در سالن نمایش «دا» روی صحنه می‌رود پیش از این بهمن و اسفند سال ۱۳۹۷ در «خانه نمایش» اداره تئاتر به نمایش درآمده بود. هادی حوری این نمایشنامه را سال ۹۰ نوشته و سال ۹۱ نیز در جشنواره تئاتر فجر دو اجرا به صورت نمایشنامه‌خوانی با نام «مساعده» از این نمایشنامه داشته است. در خلاصه نمایش ماشینری آمده:

کارگران مشغول کارند و تلاش می‌کنند علیرغم هر اتفاقی کارشان را به انجام برسانند. در این میان بخشنامه‌هایی که صادر می‌شوند، جریان آرام زندگی و کار آنان را آشفته می‌کند، سؤال اینجاست که این تقابل تا چه زمان و تا به کجا می‌تواند ادامه یابد؟

هادی حوری نمایشنامه‌نویس، شاعر و خوشنویس است. او عضو رسمی انجمن خوشنویسان ایران‏، مدرس در هنرستان گرافیک و عضو پیوسته انجمن نمایشنامه‌نویسان ایران است. از هادی حوری تاکنون نمایشنامه‌های «نقل پرومته»، «ایلکوچ ستاره»، «ملکه جنیان»، «پرده‌خوانی افلاک»، ‏«باران‌»، «‌گور اسفند» و «دایره اسفند» منتشر شده ‏است.

زنگ خطر به صدا درآمده است

وضعیت بغرنج کارگران در ایران موضوعی‌ست که از سال‌های دهه ۱۳۹۰ تاکنون به دلیل واگذاری‌های بی‌حساب و کتاب صنایع به بخش خصوصی، تحریم صنایع مهم ایران و تورم اقتصادی روزافزون، بحران‌زده شده است و اعتصابات و اعتراضات کارگری نیز ادامه دارد و این روزها  شدت هم گرفته است. بنابراین موضوع نمایش همچنان معاصر و در جهت حقوق کارگران است.

هادی حوری، همزمان با نخستین‌ اجرای این نمایش در سال ۹۷ در گفت‌وگویی با سایت ایران تئاتر گفته بود:

تنش‌های اقتصادی بیش از همه طبقه فرودست را دچار تزلزل می‌کند و متأسفانه جامعه کارگران بخش قابل توجهی از این طبقه را شامل می‌شوند و طوفان‌های معیشتی به آنها و خانواده‌هایشان آسیب می‌زند. من به عنوان یک عضو این جامعه با ابزاری که دارم سعی می‌کنم با به صدا در آوردن زنگ خطر دیگران را از زاویه نگاه خود و گروهم را متوجه این مسئله کنم.

 او که سال‌هاست به جامعه‌ی کارگری‌ توجه ویژه‌ای دارد، طرحی هم برای برگزاری جشنواره تئاتر کارگری آماده کرده بود که مسئولان وزارت ارشاد اسلامی با آن موافقت نکردند.   

پوستر نمایش «ماشینری» (نویسنده و کارگردان: هادی ‌حوری) در بیان مشکلات معیتشی کارگران در یک کارخانه
پوستر نمایش «ماشینری» (نویسنده و کارگردان: هادی ‌حوری) در بیان مشکلات معیتشی کارگران در یک کارخانه

 در بیان فلاکت کارگران

فضای نمایش «ماشینری» دفتر حسابداری یک کارخانه است محصور در دیوارهایی سربی‌ و دو در که به داخل کارخانه راه دارد. دو میز پر از کاغذ و دفتر و… تابلو اعلاناتی که بخشنامه‌ها روی آن نصب می‌شوند. یک طراحی صحنه مینی‌مالیستی اما کاربردی با استفاده‌ی درست از پس‌زمینه‌ی رنگ سربی.

از ابتدای نمایش با ورود تماشاگر به سالن، کارگری در حال نظافتِ کف دفتر است که بی‌وقفه، پیاپی و نامفهوم با لحنی معترض با خودش حرف می‌زند. لابه‌لای جمله‌های نامربوط و نامفهومی که به هم می‌بافد گاه با چند واژه‌ی آشنا، نشانه‌هایی به تماشاگر می‌دهد که متوجه می‌شویم ذهن او درگیر خبرهای روز و مشکلاتی‌ست که همه به‌ ویژه کارگران و زحمتکشان درگیر آن هستند. از گرانی‌ها و سختی کار گرفته تا بی‌درایتی مسئولان، اما یکباره با به صدادرآمدن زنگ‌های کارخانه و‌‌ پخش یک‌ موسیقی اعتراضی رپ -با موضوع معیشت و مشکلات اقتصادی کارگری- بازیگران به شکلی فرمیک با موسیقی همراه و همخوان شده و نمایش آغاز می‌شود. در لابه‌لای صحنه‌ها و پایان نمایش نیز به همین شکل از موسیقی رپ استفاده می‌شود که با توجه به سویه اعتراضی رپ، انتخاب کاربردی و صحیحی‌ست.

نمایش یک گروتسک است، فضایی طنزآمیز و کاریکاتورگونه دارد. دو زن کارمند حسابداری به‌عنوان مسئول حساب‌وکتاب و پرداخت مساعده و حقوق کارگران، به همراه کارگر نظافت‌چی تنها بازیگرانی هستند که از ابتدای نمایش تا پایان در صحنه حضور دارند. در این بین کارگران هر کدام به تنهایی یا در صحنه‌هایی باهم به دفتر مراجعه می‌کنند. به جز دو کارمند حسابداری که مجرد هستند و گویی هیچ دغدغه‌ی مالی‌ ندارند همه‌ی کارگران گرفتار «غم نان» و درگیر با گرفتن مساعده و حقوق‌اند. آن‌ها تیپ‌هایی هستند با لهجه‌ و گویش‌هایی متفاوت که نشانگر این است هر کدام‌شان از شهری آمده‌اند و به دلیل انجام کارهای روزمره و یکنواخت به شکلی مضحک ماشینزه شده‌اند.‌ برای مثال کارگری که با دستگاه پرس کار می‌کند؛ «تیک» گرفته، یا کارگری که یک عینک جوشکاری روی چشمانش دارد، به درستی نمی‌تواند ببیند و یکسره به در و دیوار و دیگران برخورد می‌کند.

نمایش «ماشینری» معاصر زمانه ماست و با این حال به دلیل سانسور یا خودسانسوری یک گام از مبارزات پیشرو کارگران ایرانی عقب است. کارگران در این نمایش در حد تیپ باقی می‌مانند و نمایش نمی‌تواند یا نمی‌خواهد به عمق برسد. از زن‌ستیزی هم برکنار نمانده است. با این‌حال از اندک نمونه‌های تئاتر کارگری در ایران به شمار می‌آید.

پرداخت مساعده ممنوع

در صحنه‌ی نخست کارگران یک به یک با دیالوگ‌هایی تقریباً مشابه که نمایانگر یکنواختی زندگی روزانه آن‌هاست، برای دریافت مساعده به دفتر حسابداری مراجعه می‌کنند اما با صدور یک بخشنامه‌ی جدید از دفتر مرکزی همه‌چیز به هم می‌ریزد. متن بخشنامه را یکی از کارمندان حسابداری می‌خواند:

با توجه به سؤاستفاده بیش از حد از مقررات دریافت مساعده حقوق از این پس هیچگونه مساعده‌ای به کارگران پرداخت نخواهد شد مگر در موارد ضروری و احتیاجات حیاتی.

واکنش هرکدام از کارگران به این بخشنامه متفاوت است. یکی از کارگران از کارمند حسابداری می‌پرسد منظور از احتیاجات ضروری چیست؟ کارمند حسابداری می‌گوید یعنی از الان به بعد مساعده فقط به کسانی داده می‌شود که یا کاری ضروری داشته باشند یا مریض باشند. کارگر پاسخ می‌دهد:

یعنی من الان پول خودمو نمی‌تونم بگیرم چون مریض نیستم؟

چنانکه خواهیم دید با این جمله وضعیتی بیان می‌شود که هم مضحک است و هم آبسورد، در این معنا که به جای آنکه کارگردان به ریشه‌های بحران بپردازد، مبنا را مانند تئاتر اوژن یونسکو بر بدبینی نسبت به زبان و مسأله ارتباط و سازماندهی غلط روابط می‌گذارد.

برای مثال یکی از کارگران با چاپلوسی سعی می‌کند بگوید که دستورات و بخشنامه‌هایی که از دفتر مدیریت صادر می‌شود قابل احترام است. و کارگری اعتراض می‌کند که حسابدار می‌گوید چیزی به پایان ماه نمانده و آن زمان می‌تواند بیاید حقوقش را بگیرد. کارگر پاسخ می‌دهد:

ما امروز گرسنه‌ایم و باید چیزی بخوریم. فردا خدا بزرگه، شاید فردا اصلاً گرسنه نباشیم.

در اینجا هم ساز و کار بهره‌کشی مطرح نیست، بلکه کاغذبازی‌های اداری و بخشنامه‌های غیرمنطقی ابزاری نامناسب برای ارتباطات بین ا‌فراد معرفی می‌شود. یونسکو معتقد بود:

امر پوچ همیشه زمانی اتفاق می‌افتد که مردم نمی‌خواهند شرایط انسانی را بپذیرند.

یک چرخه‌ی معیوب و مضحک

در این بین کارگران برای اینکه بتوانند مساعده دریافت کنند هر کدام به بهانه‌ای وانمود می‌کنند یا مریض‌اند و یا اینکه یک مورد ضروری یا یک گرفتاری خانوادگی برایشان پیش آمده، یا احتیاجی حیاتی دارند، اما به دلیل سخت‌گیری و تشکیل پرونده و کاغذبازی‌های اداری به نتیجه نمی‌رسند و تنها راهی که برایشان باقی می‌ماند این است که استعفا دهند تا بتوانند حق و حقوق‌شان را دریافت کنند. همه‌ی کارگران، یک به یک از همین راه استفاده می‌کنند و وقتی کارخانه با مشکل کمبود کارگر مواجه می‌شود آگهی استخدام می‌دهد. جالب اینجاست همان کارگران با هویتی جعلی می‌آیند و استخدام می‌شوند و باز استعفا می‌دهند و به این ترتیب یک دور باطل شکل می‌گیرد.

 نمایش، بیانگر این نکته‌ است که چگونه کارگران مجبورند به خاطر وضعیت معیشت و غم نان دروغ بگویند و در یک فرآیند جعلی تن به کارگری دهند تا فقط بتوانند شکم خود و خانواده‌شان را سیر کنند و زنده باشند. متأسفانه به نظر می‌رسد به دلیل سانسور، شاید هم خودسانسوری، کارگردان نمی‌تواند نمایش را به سمتی ببرد که اعتصابات و اعتراضات کارگری هم در نمایش نمود پیدا کند. البته ناگفته نماند به شکلی نمادین در برخی از صحنه‌ها اشاره‌هایی به اعتراضات کارگری می‌شود. برای مثال در صحنه‌ای مثل این است که باد وزیدن گرفته است و در همان حال یکی از کارگران می‌گوید نمی‌توان جلوی باد را گرفت و تمام کاغذها و اسناد حسابداری در اثر ورزش باد شدید پراکنده شده و به هم می‌ریزند. (می‌دانیم که اصولاً باد نماینگر یک تحول است).

بازیگران نمایش همگی آماده‌ و هماهنگ‌اند. کاملا مشخص است به‌خوبی توسط کارگردان هدایت شده‌اند. نمایش ریتم و ضرباهنگ مناسبی دارد؛ کارگردان میزانسن‌های درستی طراحی کرده و در این میان شاید بزرگ‌ترین ضعف نمایش، نمایشنامه‌ است. مثلا انتخاب دو کارمند زن حسابداری و دیالوگ‌های روزمره و بی‌موردی که بین آنها ردوبدل می‌شود علاوه بر اینکه می‌تواند زن‌ستیزانه تلقی شود، کمکی به روند داستان نمایش نمی‌کند. معضل اصلی اما اینجاست که نمایشنامه لایه‌های زیرین مستحکمی ندارد که یکی از دلایلش شاید این است که کارگران در حد تیپ باقی مانده‌اند. درصورتی که با پرداخت بیشتر به دغدغه‌های شخصی و مشکلات زندگی‌ آن‌ها نمایشنامه به عمق بیشتری می‌رسید و اجرا هم ممکن بود به سمتی برود که بتواند تماشاگر را بیشتر به تعمق وادارد. نمایش با اینکه در زمان مناسبی روی صحنه رفته و به‌نوعی گوشزدی‌ست به تماشاگران و مسئولان اما نمی‌تواند همپای اعتراضات و اعتصابات کارگری پیش برود که بدون شک دلیل اصلی‌اش سانسور است اما از آنجا که در تئاتر ما به موضوع کارگران کمتر پرداخته شده، ماشینری کاری قابل ستایش است.

  «ماشینری» (نویسنده و کارگردان: هادی ‌حوری): عوامل و محل نمایش