روز گذشته نیروهای حکومتی بار دیگر مانع برگزاری مراسمی در یادبود بکتاش آبتین شدند. روز دوشنبه ۱۸ دی دومین سالگرد درگذشت این شاعر و کارگردان مبارز بود که حکومت ایران با بی‌توجهی به وضعیت سلامت او در زندان باعث مرگش شد.

بکتاش آبتین، شاعر و کارگردان بود. او یک بار در مراسم ویژه کانون نویسندگان به مناسبت هجدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و جعفر پوینده، در ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ضرب و شتم و بازداشت شد. دو نویسنده‌ای که در آذرماه سال ۱۳۷۷ از خانه‌هایشان خارج شدند و دیگر هرگز به آن‌ها برنگشتند. بعدها مشخص شد که تیمی از اعضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی آن‌ها را ربوده و به قتل رسانده‌ است. مأموران امنیتی در آن روز مانع از برگزاری مراسم ویژه کانون نویسندگان ایران در یادبود این دو نویسنده شدند و دوشنبه ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۲ هم مراسم ویژه کانون نویسندگان به مناسبت دومین سالگرد قتل حکومتی بکتاش آبتین را بر هم زدند. کانون نویسندگان در اطلاعیه‌ای آورده است:

ساعت سه عصر ۱۸ دی شماری از اعضای کانون نویسندگان ایران، خانواده و دوستان بکتاش آبتین برای گلباران مزار او در امامزاده عبداله شهرری حضور یافتند. آنان آمده بودند تا یاد بکتاش آبتین، شاعر و فیلم‌ساز و عضو سربلند کانون نویسندگان ایران، را در دومین سالگرد قتل او گرامی بدارند و بر دادخواهی جان جوانش پای بفشارند. اما فشار نیروهای امنیتی که در مسیر ورود و جای جای گورستان حضور داشتند این مراسم را ناتمام گذاشت.

در حالی‌که ماموران امنیتی مراسم شعرخوانی در یادبود او را بر سر مزارش در شهر ری بر هم می‌زدند، حاضران با شعار «آبتین زنده است، راه او پاینده است» به آن‌ها پاسخ دادند.

Ad placeholder

بکتاش آبتین در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۸ به شش سال حبس محکوم شد. جرائم او عضویت در کانون نویسندگان، انتشار خبرنامه داخلی کانون نویسندگان، آماده کردن کتاب پژوهشی در باره تاریخ پنجاه ساله کانون نویسندگان برای انتشار داخلی و حضور بر مزار جانباختگان قتل‌های زنجیره‌ای و شرکت در مراسم سالانه احمد شاملو عنوان شدند. او اوایل مهرماه ۱۳۹۹ برای اجرای حکم روانه زندان شد، در زندان به کرونا مبتلا شد و علی‌رغم درخواست‌های مکرر نویسندگان، انجمن‌ها قلم امریکا و استرالیا، و کانون نویسندگان درباره‌ی آزادی او، در رسیدگی به وضعیتش چنان کوتاهی شد و به‌قدری دیر به بیمارستان منتقل شد که مرگ او در ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰، قتلی حکومتی و حلقه‌ای دیگر در زنجیر کشتار نویسندگان قلمداد می‌شود.

بکتاش آبتین، همراه ۱۸ تن از زندانیان سیاسی بند هشت اوین، در آبان‌ماه ۱۴۰۰ در واکنش به اقدام مهدی دارینی، یکی از زندانیان به خودسوزی، در نامه‌ای سرگشاده «بی توجهی مستمر مسئولان به خواسته‌های برحق زندانیان» را «شکنجه سفید» خوانده بود که «بر روان زندانی ضربه زده» و «بالاخره حادثه آفریده است». او بعدتر خود بر اثر همان‌که هشدارش را داده بود جان‌باخت.

کانون نویسندگان در بیانیه‌ی امسالش درباره‌ی او آورده است:

پیش از ظهر ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰، قلب پرشور بکتاش آبتین از تپش ایستاد. زندان‌بانان حکومت که در بی‌اعتنایی به جان و سلامت زندانیان، کارکشته‌اند، این‌بار نیز پس از ابتلای مجدد آبتین به کرونا، به‌رغم‌ علائم آشکار بیماری، با اخلال عامدانه در روند درمان او، «جنایت عمدی» دیگری را کلید زدند؛ آبتین را پس از چندین روز سرگردانی میان بند و بهداری شبانه به بیمارستان طالقانی بردند، به تخت بیمارستان زنجیر کردند، در بی‌خبری مطلق جامعه او را شبانه‌روز آزار دادند و سرانجام جسم نیمه‌جانش را به خانواده‌ سپردند. کار از کار گذشته بود و چنان‌که خودش، بریده بریده، در روزهای آخر بر زبان می‌آورد در آن مهلکه مرگ را پیش چشمانش آورده بودند. بکتاش آبتین آزادی‌خواه و آزاد‌اندیش بود. در برابر سرکوب و ستم، سکوت و مصالحه نمی‌شناخت. کانون نویسندگان ایران را پرچم‌دار آزادی‌خواهی می‌دانست و عضو پایدار کانون بود. مبارزه را فضیلت می‌شناخت و از همین رو ایستاد و جان بر سر آرمان‌های ‌خود نهاد. هم‌ او‌ که پیش از زندان در پیامی گفته بود: «امروز به اندازه‌ی کافی شاعر خوب، فیلمساز خوب، هنرمند خوب داریم. چیزی که کم داریم این است که یک سری آدم بایستند و مبارزه کنند.»

Ad placeholder

۱۸ دی‌ماه اکنون در حافظه‌ی عاطفی ایرانیان سالگرد قتل‌های بیشماری است که هرگز به‌رسمیت شناخته نشدند. شلیک به هواپیمای مسافربری و قتل بکتاش آبتین هیچ‌یک با بهانه‌هایی چون «سهل‌انگاری» و «مسئولیت‌گریزی» قابل توجیه نیست. مبارزانی چون آبتین، با وفاداری به زندگی، و آن‌طور که در بیانیه‌ی سال گذشته‌ی کانون نویسندگان آمده بود، شاد و جوان، شعله‌ی مبارزه با ستم را در تمام این سال‌ها زنده نگه داشته‌اند:


بکتاش آبتین از اعماق برآمد، با اعماق زیست، هرگز به اعماق پشت نکرد و سرانجام به اعماق پیوست. خود را یکی از میان توده‌ی مردم می‌دانست و تا واپسین دَم حیات به مردم کوچه و خیابان، نه برگزیدگان قدرت و ثروت، وفادار ماند. با همه‌ تنگناها، شاد و جوان زیست و جوان رفت، چنانکه آرزوی او بود. هم از آغاز آشکار بود که سرِ سالم به گور نخواهد برد که دلیر بود و سر برخط هیچ قدرتی نمی‌نهاد. هرکجا ستمی می‌رفت، هرکجا حقی پایمال می‌شد، هرکجا قدرت حاکم با همه سطوت و صولت خود هنرنمایی می‌کرد او در گرانیگاه حادثه حضوری قاطع داشت.
گرامی‌‌داشت یاد آبتین، پاسداشت پایداری و ایستادگی است، پاسداشت آنان که چشم بر آزادی‌کشی نمی‌بندند و جانشان را نیز در راه تحقق آزادی دریغ نمی‌کنند. اکنون که حکومت به ضرب و‌ زور، گرد یأس می‌پراکند و سایه‌ی سنگین خفقان را بر سر و سامان مردم می‌گستراند، اکنون که صدای دادخواهان را خفه می‌کند تا مگر دادخواهی به محاق رود، کانون نویسندگان ایران یاد بکتاش را به یاد همه‌ی ستم‌کشتگان راه آزادی؛ همچون محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و … گره می‌زند و به بانگ بلند اعلام می‌کند که دادخواه جان جوان پرپر شده‌ی آبتین است و تا روشن شدن تمامی ابعاد این جنایت و محاکمه‌ی عاملان و مقصران آن از پا نمی‌نشیند