گرچه آگاهی به مشکلاتی که دین در ایران در پهنه‌های گوناگون پدید آورده هرچه بیش‌تر افزایش می‌یابد، برخورد دانش‌بنیاد و جدی با این موضوع کم‌تر به چشم می‌خورد. همچنین باید توجه داشت که دین در ایران سپهر مشخصی ندارد.

اساساً، از آنجا که دین در ایران در همه جا حضور دارد و هم پهنه‌های عین و هم پهنه‌های ذهن را فرا گرفته است، برای ما آسان نیست که جایگاه دین را درست بنگریم و جا‌یابی کنیم و مشکلات مربوط به آن را به‌طور روشن صورت‌بندی کنیم. بسیاری از ما در سپهر دینی غوطه‌وریم و این نمی‌گذارد به اندازه لازم از امر دینی فاصله بگیریم تا بتوانیم آن را بررسی کنیم، درست مثل ماهیانی که نمی‌دانند آب کجاست.

دین و سپهرهای فردی و اجتماعی

به‌علت سیاسی شدنِ دین و دینی شدنِ سیاست در ایران، طبیعتاً تأثیرهای اجتماعیِ دین بیش‌تر به چشم می‌آید در حالی که تأثیرهای دین بر فرد کم‌تر دیده می‌شود. در طیِ چند دهه‌ حکومت دینی، روشنفکران و نواندیشان همواره تأکید کرده‌اند که دین امری فردی و شخصی است و زین‌رو وقتی به سپهر سیاست و اجتماع وارد می‌شود مشکلات فراوانی را پدید می‌آورد. این تأکید بر شخصی بودنِ دین نگذاشته است آسیب‌های دین و مذهب به فرد را نیز چنان‌که باید بررسیم.

وقتی کسی از همان کودکی برای سال‌ها در معرض تبلیغات مذهبی قرار می‌گیرد و با انگاره‌هایی چون گناه و عذاب‌های شدید الهی درگیر می‌شود ممکن است از نظر شناختی و عاطفی آسیب ببیند. اصلی‌ترین آموزه‌های مذهبی وقتی شخص را از همان دوران کودکی به‌طور جدی متأثر سازند به روان‌گزیدگی‌های دینی (تروماهای دینی) تبدیل می‌شوند.

اساساً وقتی بر فردی بودنِ دین تأکید می‌شود معمولاً رابطه‌ی ناگزیر میان فرد و اجتماع نادیده گرفته می‌شود و یا به‌طور مبهم رها می‌شود. تا کجا قلمرو فردی است و از کجا به بعد به قلمرو اجتماع و سیاست پا گذاشته‌ایم؟ هرچه باشد، فرد آموزش و تربیت دینی را از اجتماع فرا می‌گیرد. در ایران در دوران پس از انقلاب، آموزش و تربیت مذهبی عمدتاً از طریق نهاد آموزش و نهاد مذهب انجام می‌شود، اما همان‌طور که پیش‌تر گفتیم دین هیچ قلمرو مشخص و ثابتی در جامعه‌ی ایران ندارد. به عبارت دیگر، آموزش و تربیت دینی (یا به‌تر است بگوییم تبلیغ مذهبی) سرتاسر زندگی فرد را از همان دوران کودکی فرا می‌گیرد و اگر فرد هیچ گریزگاهی برای فرار از این تبلیغات فراگیر و دائمی نداشته باشد به‌ناچار از آنها تأثیر می‌گیرد. برای درک این نکته، لازم است افزون بر رسانه‌ها و نهادهای آموزش رسمی، شیوه‌های غیررسمیِ تبلیغ در کوچه و خیابان را نیز در نظر بگیریم. پای تبلیغ حکومتی به همه‌ی مناسبت‌ها و سنت‌ها باز شده است. خانواده‌ها گاهی در نقش گریزگاه‌هایی برای رهایی از این تبلیغات فراگیر هستند، اما اغلب به‌طور غیرمستقیم تبلیغات مذهبی را از جامعه دریافت می‌کنند و به خوردِ فرزندان می‌دهند.

Ad placeholder

دین و روان‌گزیدگی‌های پیچیده

یکی از رهیافت‌ها به تأثیر دین بر فرد رهیافت روانشناختی است: دین چه تأثیری بر سلامت روان شخص دارد؟ حکومت دینی در ایران همواره در تبلیغات مذهبی بر فواید اعتقادات دینی بر سلامت روان تأکید کرده است اما از آسیب‌ها هیچ سخنی به‌طور رسمی به میان نمی‌آید. در دانش روان‌شناسی اما چنین آسیب‌هایی در مبحثی جداگانه تحت عنوان “تروما”ی دینی (روان‌گزیدگی‌ دینی: Religious trauma) طرح می‌شود. تا جایی که نویسنده توانسته است جست‌وجو کند، این موضوع در ایران ناگفته و نابررسیده باقی مانده است. البته ترومای دینی چنان‌که خواهیم گفت در پیوند با موضوع تروماهای پیچیده شناخته می‌شود و تروماهای پیچیده خود موضوعی نسبتاً جدید در پژوهش‌های روان‌شناختی در جهان است. اما بی‌گمان حاکمیت دینی نیز یکی از عوامل ناآگاهی در این زمینه است.

آموزه‌های مذهبی ممکن است شخص را به گونه‌ای کمال‌گراییِ افراطی دچار کنند؛ درنتیجه‌ی این آموزه‌ها، شخص همواره بر این گمان است که گناه‌کار است و چنان که باید خوب و در مسیر کمال الهی نیست.

تروما در واکنش به رخدادهای بیش از حد ناخوشایند، تنش‌زا و تکان‌دهنده مانند مرگ نزدیکان یا تجاوز جنسی پدید می‌آید، رخدادهایی که دستگاه اعصاب و روان شخص قادر نیست آنها را تاب بیاورد. وقتی کسی چنین رخدادهایی را تجربه کند به راهبردهای مقابله‌ای (coping mechanisms) متوسل می‌شود تا از ناخوشایندیِ آنها بکاهد و آنها را تاب‌آوردنی‌تر کند. راهبردهای مقابله‌ای هم ممکن است شناختی باشند یعنی تغییراتی در دستگاه باورهای شخص پدید ‌آید؛ هم ممکن است عاطفی و احساسی باشند یعنی تغییراتی در تنظیمات عاطفیِ شخص پدید آید؛ و هم ممکن است رفتاری باشند یعنی فرد به رفتارهای خاصی (معمولاً به‌طور اعتیادآمیز) متوسل می‌شود تا احساس ناخوشایند را از خود دور کند. برای مثال، سربازی که رخدادهای وحشتناکی را در جنگ تجربه کرده ممکن است به‌طور اعتیادآمیز به مصرف الکل روی بیاورد تا بتواند آن احساس‌های ناخشایندی که درنتیجه ضربه‌ی روحی در او ایجاد شده را تعدیل کند.

گفتیم که تروماهای روان‌شناختی ناشی از رخدادهای شدیداً ناخوشایند مانند مرگ نزدیکان و تجاوز جنسی هستند. این گونه تروماها که ناشی از تک‌رخدادها هستند را ترومای ساده می‌نامند. اما روان‌شناسان به‌ویژه در یکی دو دهه‌ی اخیر به گونه‌ی دیگری از تروما نیز پرداخته‌اند که ترومای پیچیده (complex PTSD) نام دارد. ترومای پیچیده ناشی از تک‌رخدادهای غیرقابل تحمل نیست بلکه وقتی پدید می‌آید که فرد در مدت طولانی در اوضاعی ناخوشایند و غیرقابل تحمل قرار داشته باشد و هیچ راه گریزی برایش نباشد. برای مثال، کودکی که در یک خانواده‌ی نابه‌سامان بزرگ می‌شود ممکن است تا سال‌ها بعد از این گونه تروما رنج ببَرد.

وقتی کسی برای مدت طولانی در اوضاع نابه‌سامان و غیرقابل تحمل قرار می‌گیرد آسیب‌هایی به دستگاه اعصاب و روان و تنظیمات عاطفی و احساسیِ او وارد می‌شود که اگر درمان نشود ممکن است تا همیشه با او بماند. از آنجا که این گونه آسیب‌ها اغلب به دوران رشد برمی‌گردند، یعنی زمانی که دستگاه اعصاب و روان در حال رشد و بالیدن است، گاهی تروماهای دوران رشد نیز خوانده می‌شوند. همچنین، از آنجا که این‌گونه آسیب‌ها معمولاً به دوره‌‌های آغازین زندگی برمی‌گردند و فرد سال‌ها با مشکلات ناشی از آنها زندگی می‌کند ممکن است آن‌ها را وضعی طبیعی و عادی تلقی کند و هیچ گاه گمان نبَرد که آسیب‌ دیده است.

احساس شرم و گناه ممکن است حتا پس از ترک دین و مذهب نیز در وجود شخص باقی بماند چون آسیب‌هایی که درنتیجه‌ی آموزش و تربیت مذهبی به دستگاه شناختی و عاطفیِ‌ شخص وارد می‌شوند به‌سادگی با ترک اعتقاد به دین و مذهب از بین نمی‌روند. فقط از طریق خودکاوی‌ و خودآگاهیِ کافی و دوره‌های طولانیِ مشاوره‌ی روانی است که شخص می‌تواند تا اندازه‌ای از احساس عمیقِ شرم و گناه فاصله بگیرد.

بسیاری از آسیب‌دیدگان بی‌آن‌که بدانند تا پایان عمر از این آسیب‌ها رنج خواهند برد و بقیه نیز اغلب بسیار دیر و معمولاً از دهه‌ی پنجم زندگی به بعد به این آسیب‌ها خودآگاه می‌شوند. درمان نیز طبیعتاً زمان می‌برد؛ تغییرات در طی زمانی طولانی در دستگاه اعصاب و روان و در تنظیمات عاطفی و احساسیِ فرد ایجاد شده و زین‌رو بازگشت به وضع به‌هنجار نیز نیاز به زمانی طولانی دارد.

بسیاری از روان‌درمانگران تروماهای مذهبی را نیز از سنخ تروماهای پیچیده می‌دانند. برای مثال، وقتی کسی از همان کودکی برای سال‌ها در معرض تبلیغات مذهبی قرار می‌گیرد و با انگاره‌هایی چون گناه و عذاب‌های شدید الهی درگیر می‌شود ممکن است از نظر شناختی و عاطفی آسیب ببیند. اصلی‌ترین آموزه‌های مذهبی وقتی شخص را از همان دوران کودکی به‌طور جدی متأثر سازند به تروماهای دینی تبدیل می‌شوند. برای مثال، آموزه‌هایی چون تقابل خیر و شر، گناه‌کاری، عذاب الهی، و هوای نفس ممکن است آسیب‌های جدی به روان شخص بزنند. به‌ویژه تقابل‌هایی که دین میان بدن و روح و دنیا و آخرت برقرار می‌کند ممکن است به تضادهای شخصیتی و کشمکش‌های دائمی در درون فرد بینجامند. در ادامه برخی از عمده‌ترین آسیب‌های مرتبط با تروماهای مذهبی را به‌اختصار طرح می‌کنیم.

Ad placeholder

احساس شرم و گناه

تروماهای مذهبی در برخی از افراد احساس همیشگی و عمیقِ گناه کار بودن را ایجاد می‌کنند. آموزه‌های مذهبی ممکن است شخص را به گونه‌ای کمال‌گراییِ افراطی دچار کنند؛ درنتیجه‌ی این آموزه‌ها، شخص همواره بر این گمان است که گناه‌کار است و چنان که باید خوب و در مسیر کمال الهی نیست. نکته‌ی جالب اینکه احساس شرم و گناه ممکن است حتا پس از ترک دین و مذهب نیز در وجود شخص باقی بماند چون آسیب‌هایی که درنتیجه‌ی آموزش و تربیت مذهبی به دستگاه شناختی و عاطفیِ‌ شخص وارد می‌شوند به‌سادگی با ترک اعتقاد به دین و مذهب از بین نمی‌روند. فقط از طریق خودکاوی‌ و خودآگاهیِ کافی و دوره‌های طولانیِ مشاوره‌ی روانی است که شخص می‌تواند تا اندازه‌ای از احساس عمیقِ شرم و گناه فاصله بگیرد. روشن است که احساس عمیق شرم و گناه به‌خوبی ممکن است باعث شود شخص آسیب‌دیده به فردی منفعل و پذیرا و بی‌کنش تبدیل شود. چنین فردی به‌ویژه در برابر آنچه به نام دین انجام ‌می‌شود بی‌کنش و منفعل خواهد بود.

ناتوانی در ارتباط با درون

وقتی به شخص از همان دوران کودکی آموخته شود که هر احساس و هر اندیشه‌ای در او هرچند کوچک و زودگذر یا از جانب خداست یا از جانب شیطان، آنگاه دنیای درونِ شخص تبدیل می‌شود به جایی ناامن. در واقع دنیای درونِ این شخص به آوردگاه خدا و شیطان، نیک و بد، و حق و باطل تبدیل می‌شود.

شخص برای اینکه در مقابله با این درونِ ناامن بتواند به احساس امنیت دست یابد ممکن است تجربه‌های درونی، احساس‌ها، و اندیشه‌هایش را سرکوب کند یا از طریق انفکاک یا جداشدگی (dissociation) از خودش فاصله بگیرد و انسجام شخصیتی‌اش را از دست بدهد. درنتیجه شخص از ارتباط درست با دنیای درونش و در واقع ارتباط با خودش ناتوان می‌شود.

ناتوانی در اعتماد به خود

آموزه‌های دینی تأکید می‌کنند که خود یا همان «نفس» ذاتاً بد و شیطانی است و اینکه «هوای نفس» و «شهوت» ما را به گمراهی می‌کشانند. این آموزه‌ها از این طریق باعث می‌شوند شخص به جای آنکه بر اساس شهود و احساس درونی‌اش تصمیم بگیرد همیشه به بیرون از خود و مرجعیت بیرونی وابسته باشد. این آسیب ممکن است یکی از عواملی باشد که شخص در دام ایدئولوژی‌های افراطی گرفتار می‌شود. شخص به جای آنکه به خرد و عواطف انسانی‌اش مراجعه کند بر اساس نظر رهبران مذهبی یا متون دینی عمل می‌کند و زین‌رو ممکن است حتا به کارهای افراطی دست بزند. چنان‌که پژوهش‌های روان‌شناختی نشان می‌دهند، عواطف و احساسات ما هستند که به ما انگیزه برای عمل می‌دهند. وقتی به‌علت تروماهای دینی ما اعتمادمان را به عواطفی که از درون‌مان برمی‌خیزد از دست می‌دهیم، آنگاه همیشه به‌طور وسواس‌گونه دنبال این خواهیم بود که کار درست را انجام دهیم و تصمیم‌گیری برای‌مان ناممکن خواهد شد.

سخن پایانی

آنچه گفتیم صرفاً درآمدی به موضوع تروماهای دینی است. به نظر نویسنده، نمی‌شود همه‌ی آن مسائل و مشکلاتی که حاکمیت دینی در ایران پدید آورده را صرفاً با نظر به نقش دین در سپهر سیاست تبیین کرد بلکه باید تأثیر دین در سپهر فردی را نیز درنگریست. از همین رو، پرداختن به مبحث تروماهای دینی برای توضیح وضعیتِ جامعه‌ی ایران بسیار ضروری است.

Ad placeholder