بی‌بی‌سی فارسی اخیراً ویدیویی اختصاصی را منتشر کرد از معلمی که یک دانش‌آموز را در «مدرسه‌ غیرانتفاعی البرز در خورموج بوشهر» مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد. انتشار این تصاویر واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. 

طبق گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌ها یک هفته پیش از انتشار این ویدیو، دانش‌آموز دیگری در بیلند گناباد نیز به‌دلیل خشونت فیزیکی معلم دچار شکستگی پا شده بود. کمی پیش از آن هم شدت خشونت یک معلم باعث آسیب به کبد و طحال یک دانش‌آموز کوه‌دشتی شد. هم‌زمان ویدیویی منتشر شد از معلمی که در روستای گچی شیراز یکی از دانش‌آموزان را کتک می‌زند. در ماه‌های گذشته ده‌ها خبر از این‌دست منتشر شده اند که جمله جان دیوی، فیلسوف آمریکایی در کتاب «دموکراسی و آموزش» را در ذهن متبادر می‌کنند که: «مدارس، آیینه اجتماع‌شان هستند، و بازتاباننده‌ بسیاری از سازوکارهای اجتماعی، ارزش‌های فرهنگی و الگوهای رفتاری حاکم بر جهانند».

آنچه در مدارس ایران می‌گذرد، به‌تنهایی می‌تواند زاویه دید ما را نسبت به آن‌چه واقعیت موجود در جامعه است، بچرخاند. 

فضاهای آموزشی ایران از مکتب‌خانه‌های دوران گذشته تا مدارس غیرانتفاعی حال حاضر خشن بوده، چرا که در تمام ادوار تنبیه بدنی و خشونت‌های فیزیکی و کلامی به‌مثابه یک روش تربیتی مرسوم و برای مدت‌های مدیدی به هنجار فرهنگی و بخشی عادی از «تجربه تحصیل» تبدیل و پذیرفته شده است. 

از چوب و فلک، ترکه آلبالو، پشت به کلاس ایستادن، کتک خوردن با خط کش و تسبیح، خودکار لای انگشت‌ها گرفته تا سوزاندن دست و پای کودک با اتو و زندانی کردنش در حمام پر از سوسک در مراکز خصوصی نگهداری از کودکان همگی تاییدکننده «خشونت نظام‌یافته» جزئی ناگسستنی از جامعه ایران است.

معضل خشونت در مدارس و ارتباط آن با جامعه بزرگتر را از سه جنبه می‌توان مورد بررسی قرار دارد:

یک) محدودیت‌ در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نشانه‌ای از خشونت سیاسی یا محدودیت‌های حقوق بشر است.

دو) نرخ جرم و جنایت؛ خشونت خانگی و خشونت در مدارس عملکردهایی است که نشان از خشونت و تنش در جامعه دارد.

سه) محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی که بر روی آزادی‌های فردی و حقوق افراد تاثیر منفی می‌گذارد نشانه‌‌های دیگری از خشونت و نظامی سرکوب‌گر دارد.

با این تفاصیل در این جامعه خشونت‌بار غالباً قوی‌ترها برای سرکوب و سربه‌راه کردن ضعیف‌ترها از این قاعده انتزاعی استفاده می‌کنند.

در عین‌حال متخصصان پدیده خشونت در مدارس را «جرمی جدی که در محیط مدرسه رخ می‌دهد» تعریف می‌کنند؛ جرمی که آسیب‌های جبران ناپذیرش ممکن است تا سال‌های پایانی عمر انسان همراهش باشد. به این‌دلیل که آستانه آسیب‌پذیری کودکان بسیار پایین‌تر از بزرگسالان است و کودکان در قیاس با بزرگسالان، بلوغ عاطفی و توانایی جسمی کم‌تری برای هرگونه واکنش دفاعی از خودشان دارند و این باعث می‌شود صدمات جسمی، ذهنی و عاطفی آسیب بیشتری به آن‌ها وارد کند. از همین‌رو مواجهه با هرگونه اشکال خشونت در محیط خانه و مدارس، اثرات جبران‌ناپذیری بر رشد کودک دارد.

شیما ستاری، مشاور و روان‌شناس کودک در خصوص تاثیر تنبیه فیزیکی و هر شکلی از خشونت بر روان کودک به «زمانه» می‌گوید:

امروزه، به‌رغم درک فزاینده‌ای که برای حفظ و حمایت از کودک در مقابل خشونت فیزیکی وجود دارد، عواملی هم‌چون اقتدار والایی والدین، سرپرستی، کج‌فهمی از متون مذهبی و پندارهای نادرست اجتماعی و به این منظور تربیت و بالندگی و جلوگیری از کج‌روی کودکان منجر به شیوع کودک آزاری و رفتارهای خشن و خودسرانه از سوی والدین، مربیان و معلمان شده است که تنبیه بدنی را به مسئله‌ای پیچیده و حساس در تربیت کودک تبدیل کرده است.

بخشی از مهم‌ترین پیامدهای نامطلوب تنبیه بدنی کودک:

  • کودکانی که تنبیه بدنی می‌شوند نسبت به عامل تنبیه‌کننده و دیگران پرخاش‌گر می‌شوند. اطفال آزاردیده امروز، والدین آزارگر فردا خواهند شد. بر اساس یک بررسی علمی ۹۰ درصد والدین آزارگر، خود در کودکی قربانی آزار و اذیت بدنی بوده‌اند یعنی بدرفتاری با کودکان از نسلی به نسل  دیگر منتقل می‌شود(چرخه خشونت).
  • تنبیه بدنی و کودک‌آزاری، اطفال را در آینده مستعد انحراف‌های رفتاری می‌سازد و بررسی‌ها به عمل آمده در کانون اصلاح و تربیت نشان می‌دهد که ۹۹ درصد کودکان بزه‌کار دارای والدین مهاجم و پرخاشگر بوده‌اند. ۸۰ درصد کودکانی که دست به خودکشی زده‌اند نیز مورد شکنجه و آزار قرار می‌گرفته‌اند و ۹۰ درصد جوانانی که به مواد مخدر روی آورده‌اند از آزارگری والدین و معلم‌های خود خاطره دارند.
  • تکرار «تنبیه» باعث از بین رفتن ترس کودک می‌شود و به مرور، جسارت تکرار خطا را در کودک افزایش می‌دهد، به‌ویژه این‌که در دفعات بعدی، تنبیه‌کننده برای کارایی تنبیه (خشونت) بر شدت آن می‌افزاید.
  • پیامد منفی دیگر تنبیه، وادار کردن کودک به دروغ‌گویی است؛ زیرا هنگامی که می‌فهمد در قبال خطا و رفتار نادرست خود تنبیه بدنی می‌شود، به سمت عادت دروغ‌گویی متمایل می‌شود تا بر اشتباهاتش سرپوش بگذارد. 
  • تنبیه بدنی کودک منجر به کاهش حافظه و استعداد، اشکال در تمرکز و اختلالات شناختی او می‌شود و افت تحصیلی او را به دنبال دارد.
  • کودکانی که تنبیه بدنی می شوند از اعتماد به نفس پایین‌تری برخوردارند.
  • تنبیه بدنی موجب اضطراب، پریشانی، افسردگی، ترس مرضی، اختلال خواب و گوشه‌گیری کودکان می‌شود. 

گذشته از این‌ها، تنبیه بدنی کودک صدمات جسمی و جانی متعددی در پی دارد و هم‌چنین بیماری روانی، مشکلات رفتاری، تخریب شخصیت و ناتوانایی کودک، ناامیدی، فرار از خانه و حتی افکار خودکشی می‌انجامد.

بدین ترتیب، بسیاری از صاحب نظران بر این عقیده اصرار دارند که در جهان امروز از نظر علمی و تربیتی بدنی کودکان، ممنوع و نارواست و حتی برای تثبیت این موضوع درصدد شکل دادن به یک اجماع جهانی هستند.

آمار و ارقام جهانی

استانداردهای بین‌المللی در زمینه تنبیه بدنی کودکان در مدارس در تلاشند تا حقوق کودکان را حفظ کنند و از هرگونه سوء‌‌‌استفاده یا تنبیه ناعادلانه جلوگیری کنند. در این زمینه، ۳۱ کشور جهان قوانین و سیاست‌های صریحی دارند و تنبیه فیزیکی کودکان را ممنوع اعلام کرده و تلاش می‌کنند تا روش‌های غیر ضرب و جرح را برای مدیریت رفتارهای ناپسند کودکان معرفی کنند.

در مقابل در برخی کشورها هنوز تنبیه فیزیکی در مدارس وجود دارد، اما این کشورها تحت فشارهای بین‌المللی و افزایش آگاهی درباره پیامدهای منفی تنبیه فیزیکی کودکان، به سمت تغییر سیاست‌هایشان در حال حرکتند.

ایران در مقایسه با آمار و ارقام جهانی هم‌چنان با چالش‌هایی روبه‌رو است و تنبیه فیزیکی کودکان در مدارس موضوعی است که با وجود قوانینی بازدارنده هنوز به قوت خود باقی است. 

نتایج یک پژوهش از سوی «صندوق کودکان ملل متحد» (UNICEF) در سال ۲۰۱۶ از بین دانش‌آموزان مدارس ابتدایی، آموزگاران، ناظم‌ها و مدیران مدرسه، محققان سازمان‌های دولتی و غیردولتی انجام شده است واقعیتی تلخ را آشکار می‌کند: اکثر بانیان خشونت‌ و آزار فیزیکی؛ ۷۳ درصد معلمان، ۱۵ درصد دانش‌آموزان [دیگر] و ۱۲ درصد والدین و سرپرست‌های کودکان بودند.

شیما ستاری درخصوص شیوه‌های مقابله با تنبیه بدنی و خشونت فیزیکی می‌گوید:

با توجه بر فقر آموزشی در جامعه ایران مخصوصاً برای این موضوع بسیار مهم، آموزش و اطلاع رسانی بسیار تاثیر خواهد داشت، اما برای دو جامعه‌ی هدف یعنی هم کودکان و هم والدین و مربیان. در گام اول اگاهی‌‌رسانی و آموزش در مورد حقوق کودک که به‌صورت رسمی و دقیق و شفاف برای هر دو گروه آموزش داده شود.

هنگامی که کودک به روشنی از حقوق خود آگاه باشد و هم‌چنین بداند که نباید در برابر هیچ یک از ابعاد کودک‌آزاری سکوت کند مهم‌ترین و بزرگ‌ترین قدم برداشته شده است.‌

گام بعدی مطلع‌بودن بزرگسال در مورد حقوق کودک و به‌رسمیت شناختن و احترام گذاشتن به آن و هم‌چنین آگاه‌بودن به شیوه‌های نوین تربیتی و مطلع ساختن بزرگسال از تبعات تنبیه بر سلامت کودک و همچنین آینده کودک است. و در انتها وجود قانون رسمی از سمت دولت برای حمایت از حقوق کودک، کمک می‌کند بر این امر مهم موثر باشد.

Ad placeholder

قوانین مکتوب اما نامیسر

اگر به قانون رسمی ایران در‌خصوص ممنوعیت تنبیه بدنی دانش‌آموزان رجوع کنیم به سال ۱۲۹۰ می‌رسیم. اولین قانون حمایتی کودکان که به تصویب مجلس شورای ملی رسید و به موجب ماده ۲۸ آن «مجازات بدنی در مکتب‌ها و مدارس ممنوع است». اما در عمل شاهد بوده و هستیم که تنبیه فیزیکی جزء ناگسستنی رویکرد «انضباطی» مراکز آموزشی است و قانون در عمل ناکارآمد بوده، تا جایی‌که بعد از انقلاب ۵۷ در ﻣﺎده ۱۱۷۹ قانون مدنی «تنبیه بدنی» رسماً به‌عنوان «یک حق» قلمداد شد.

در نهایت در سال ۱۳۸۱ «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» تدوین و تصویب شد که طبق مواد ۲-۳ و ۹ آن اشکال تنبیه مواردی چون آگاه ساختن دانش‌آموز نسبت به انجام وظایف، تذکر شفاهی و کتبی، تغییر کلاس، اخراج موقت، و انتقال به مدرسه‌ای دیگر را شامل می‌شود. 

همچنین دیوان عدالت اداری تصریح کرد که تنبیه بدنی و توهین در مدارس «غیرقانونی و ممنوع» است و هرگونه تنبیه، اهانت و تعیین تکالیف درسی که به منظور تنبیه اعمال می‌شود، خلاف شرع و ممنوع است. هم‌چنین کودک‌آزاری از جرایم عمومی برشمرده شد که احتیاج به شکایت شاکی خصوصی ندارد. به‌علاوه تأکید شد که هرگونه صدمه و اذیت و آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان و نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصیل آنان، ممنوع و مرتکب آن به حبس یا پرداخت جزای نقدی محکوم می‌شود.

با این‌حال شواهد نشان می‌دهند این قوانین و مقررات در طول سال‌های گذشته نه اجرا شده‌اند نه به‌روز و هم‌چنان برخی از معلمان به آن توجه نمی‌کنند. آن‌چه که دوباره به آن برمی‌خوریم آیینه‌ای است که در مقابل ماست و تفکر غالب ذیل تا صدر حاکمیت و جامعه‌ای که بر این باور است برای پیشگیری و جلوگیری از هرگونه ناهنجاری و بزه باید به‌ اشکال گوناگون خشونت دست زد؛ برای نمونه دستگاه قضایی و برخی دیگر از نهادهای دولتی، خشونت‌هایی هم‌چون قطع عضو، قصاص، اعدام و شلاق را ستایش می‌کنند. امری که نشان می‌دهد تربیت جامعه نگاهی مدرن و بر پایه دانش و شناخت در موضوع مجازات و پیامدهای منفی آن را ندارد. 

خوشبختانه با ظهور شبکه‌های اجتماعی و واکنش اذهان عمومی این هنجار عادی‌سازی‌شده‌ی قانونی رفته‌رفته دست‌خوش واکنش‌های عمومی، مخالفت‌ها، تردیدها و چون‌‌و‌چرا شده و جامعه‌شناسان و متخصصان بسیاری را وا داشته تا جامعه را برای اصلاح روش‌های تربیتی کودکان به روش‌های علمی هدایت کنند.

شیما ستاری درباره نقش معلم، مربی، مشاور در شناسایی، پیشگیری و مداخله در مواقع تنبیه فیزیکی کودکان در مدارس و مراکز آموزشی می‌گوید:

در این میان والدین، مربیان و معلمان در مقابل خطاها و رفتارهای ناپسند کودکان، که به‌رغم توصیه‌های مداوم مرتکب خطا می‌شوند، دچار تردید شده‌اند که واکنش صحیح چیست. اگر در برابر کارهای ناپسند فرزندان خود سکوت کنند، بر خطاهای آن‌ها افزوده می‌شود و در مسیر تربیت جسارت و انحراف بیشتری می‌یابند و اگر عکس‌العمل نشان دهند و آن‌ها را تنبیه بدنی کنند چه بسا به آزار و سرخوردگی کودکان بینجامد و به مشکلات بزرگتری دامن زند. درباره قانون به‌تفصیل صحبت شد، اما در مدارس ایران نیز قانون مکتوب و منسجمی وجود ندارد و تنها از سمت مدیران ارشد آموزش و پرورش به معلم‌ها توصیه می‌شد تا از تنبیه بدنی بپرهیزند چون اگر شکایتی به مراجع قانونی ارجاع شود مورد پیگرد قانونی قرار گرفته خواهد شد. اما اشکال کار در آن است که اطلاع‌رسانی‌ها به‌صورت ابلاغیه‌های جدی و علنی نیست.

مهم‌ترین موضوعی که در این بحث می‌شود به آن اشاره کرد «نحوه گزینش معلم‌ها» در بدو ورود به سیستم حیاتی و مهم آموزش و پرورش است که با حساسیت بالا این سنجش و ارزیابی انجام نمی‌پذیرد چرا که فرد باید صلاحیت کار کردن با کودک را داشته باشد و از جنبه‌ی سلامت روان باید آزموده شود.

«گزینش معلمی در ایران هفت خوان رستم است، اما دریغ از یک سنجش سلامت روان یا رفتار»

هانا که هم‌اکنون معلم مقطع ابتدایی در یک مدرسه پسرانه است از نحوه گزینش معلمان در ایران می‌گوید:

هفت خوان رستم را می‌گذرانی اما دریغ از یک سنجش سلامت روان یا یک آزمایش بدوی در نحوه تدریس و رفتار در مقابل کودکان. اگر آزمون کتبی را که آسان هم نیست قبول بشوی تازه ۴۰ درصد راه را رفته‌ای و بقیه راه مربوط است به فیلتر خاص آموزش و پرورش به نام گزینش.

گزینش شامل مصاحبه‌ی عقیدتی-سیاسی و تحقیقات محلی و یک مصاحبه فرمالیته علمی است که سخت‌ترین مرحله آن مصاحبه عقیدتی-سیاسی و پاسخ دادن به سوال‌هایی از این قبیل: اصول و فروع دین، ‏روخوانی قرآن، تجوید، اسامی مرجع تقلید و‏فرق مرجع تقلید با ولی فقیه، واجب عینی و کفایی، وجوب، استحباب، مکروه، اباحه، ‏غربزدگی، مهدویت، ‏«اخبار را از کجا می‌بینی؟»، اطلاعات و موضع شخص درباره احزاب سیاسی، ‏«چه روزنامه‌ای می‌خوانی؟»،‏ «تا حالا رای دادی؟»، «سال ۸۸ چه اتفاقی افتاد؟»، ‏نامی که رهبر جمهوری اسلامی برای سال تعیین کرده و غیره…

خب وقتی اساس استخدام در آموزش و پرورش گزینش بر اساس مواردی است که ذکر کردم به‌جای شایستگی افراد، نتیجه‌اش این است که افرادی بدون صلاحیت به مقام معلمی می‌رسند که برای رد شدن از سد گزینش مجبور به تظاهر و دروغ و ریاکاری شده و هر روز با نقاب به مدرسه می‌رود و دیگر چیزی از اخلاق در وجودش نمی‌ماند که به دانش آموزانش آموزش بدهد. بله در این سیستم هیچ سازوکاری برای شناسایی اختلالات روحی روانی وجود ندارد. مبنا فقط این است که با نظام زاویه نداشته باشی.

اما به قول فرزاد کمانگر، آموزگار کُرد «معلم، معلم است حتی اگر سد راهش فیلترِ گزینش و زندان و اعدام باشد که آموزگار نامش را و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده‌اند و نه “مرغان ماهیخوار”».

شیما ستاری در انتها از راه‌کارهایی برای جلوگیری از فرآیند بازتولید چرخه‌ی خشونت و کودک‌آزاری در محیط خانه، مدرسه و بعدها در جامعه گفت:

«برای شکستن چرخه خشونت و ممانعت از بازتولید آن تنها می‌توانیم به آموزش و آگاهی‌رسانی اکتفا کنیم. به این ترتیب که آموزش‌هایی (هرچند کوچک) را برای والدین و مربیان داشته باشیم از این بابت که مشخصا به آن‌ها گوشزد کنیم که خشونت به چه معناست و هم‌چنین کودک‌آزاری و انواع آن را با ذکر مثال‌های عینی معرفی کنیم و از پیامدهای منفی آن بر  سرنوشت کودک آگاهی‌رسانی کنیم که در پیشگیری از اعمال خشونت بسیار تاثیرگذار خواهد بود. این اطلاع‌رسانی برای مدارس، مراکز آموزشی و تربیتی و اقشار مختلف جامعه می‌تواند تاثیر‌گذار باشد و در نهایت باید گفت ما تنها می‌توانیم با خودسازی، ارتقا دانش‌ و آگاهی‌مان شرایط رفتاری بهتری در عرصه‌ی تربیت کودک و فرزند‌پروری نسبت به کودکان را مهیا سازیم. به قول شازده کوچولو: تو مسئول گل‌ات هستی».

Ad placeholder