یک سال و نیم از جنبش پیش‌رو «زن، زندگی، آزادی» می‌گذرد و همچنان روایت‌های ناتمامی از کسانی وجود دارد که در این جنبش کشته، زخمی، بازداشت، ناپدید و تبعید شده اند.

در گزارش کمیته‌ حقیقت‌یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد سرکوب اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در ایران که جمعه ۱۸ اسفند / ۸ مارس منتشر شد، خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل آمده است جنایت‌هایی که در چهارچوب سرکوب اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» صورت گرفت «شامل قتل، اعدام‌های فراقضایی و مرگ‌های غیرقانونی، استفاده غیر ضروری و بی‌رویه از قوای قهریه، سلب خودسرانه حق آزادی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازی‌های قهری و تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت» است.

یکی از داستان‌های جانباختگان در قیام ژینا متعلق به پیمان منبری، ۲۵ ساله و اهل سنندج است. پیمان منبری در شب ۱۶ مهر در خیابان وکیل سنندج و محله قطارچیان با اصابت گلوله از پشت به قلبش جان باخت.

در جریان اعتراض‌های شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در شهر سنندج دست‌کم چهار شهروند به نام‌های داریوش علیزاده، یحیی رحیمی، پیمان منبری و محمد امینی بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شدند. بر اساس گزارش شبکه حقوق بشر کردستان در این روز دست‌کم ۶۵ نفر نیز زخمی شدند.

یک شاهد در گزارش منتشر شده در روز ۳۰ آذر ۱۴۰۱ به سازمان دیدبان حقوق بشر گفته بود که شلیک مرگبار به پیمان منبری را دیده است. بنا بر این روایت پیش از اینکه به پیمان شلیک شود او در میان ۵۰ نفر دیگر در حال اعتراض بود. شاهد قتل پیمان منبری به دیدبان حقوق بشر گفته است:

دیدم که او به مأمورهای سپاه و [لباس شخصی] یک سنگ پرت کرد… بعد شنیدم آه کشید و جلوی من بر زمین افتاد.

در آخرین استوری اینستاگرامش پیمان منبری نوشته بود:

… تا آزادی کامل مردمم و خانواده‌م و شهرم ادامه مید‌م.

هر کدام از کشته‌شدگان قیام ژینا یک زندگی و داستان منحصر به فرد داشته اند. روناک فرجی در این پادکست با ندا، خواهرزاده پیمان منبری گفت‌وگو کرده تا تصویری از داستان زندگی یکی دیگر از قربانیان جمهوری اسلامی ثبت و در تاریخ ماندگار گردد. می‌شنوید:

Ad placeholder

پیمان منبری متولد ۱۰ تیر ۱۳۷۶ در روستای نیەر منطقه ژاورود سنندج بود. او فرزندهشتم ایوب منبری و صاحبه ویسی بود.

ندا در خصوص شخصیت و خصوصیات فردی دایی خود او را فردی با روحیه خیلی بزرگ، آرام و باشخصیت متفاوت از دیگر اعضا خانواده توصیف می‌کند. ندا درباره پیمان منبری می‌گوید:

فرد خیلی انسان دوست، آزادی‌خواه و خانواده دوست و مهمتر از همه مدافع حقوق زنان بود.

به گفته ندا از نظر شرایط زندگی او تقریباً در خانواده از طبقه متوسط بزرگ شد و تا قبل از فوت پدربزرگ ندا پیمان مشغول درس خواندن بود. شرایط زندگی برای پیمان بعد از درگذشت پدرش تغییر کرد. او مجبور شد برای رفاه خانواده و از آنجا که دیگر نان‌آور خانواده شده بود پس از دو ترم دانشگاه را رها کند. به گفته ندا پیمان در زمان تحصیل معدل بسیار خوبی داشت.پس از ترک تحصیل او به شغل نرده و استیل وارد شد ودر این شغل توانست استادکار شود.

به گفته ندا با وجود اوضاع مالی تقریباً متوسط، پیمان منبری دست به خیر داشت و نزدیک به ۷ خانواده بی‌سرپرست را کمک هزینه می‌داده است. به گفته ندا، دایی‌اش پیمان دغدغه مردم فقیر را خیلی داشت و همیشه می‌گفت «من با وجود اینکه زندگی نسبتا آرومی دارم و به قول خودمونی دستم به دهنم می‌رسه ولی اطرافیانم را که می‌بینم اوضاع مالی چندان خوبی ندارند، نمی‌توانم راحت زندگی کنم.» به گفته ندا پیمان منبری از این بابت همیشه غصه می‌خورد و ناراحت بود.

گفت‌وگو با ندا، خواهرزاده پیمان منبری را در سایت زمانه بشنوید:

Ad placeholder