به دلیل حضور پرشمار مردم در کافه‌ها، رستوران‌ها، قهوه‌خانه‌ها، تالارها، خیابان‌ها و پارک‌ها، این مکان‌ها تبدیل شده‌اند به هنرنمایی بسیاری از خواننده‌ها و نوازنده‌های نوجوان، جوان و میانسال. در گزارش‌های پیش رو، به سراغِ آن‌ها رفته‌ایم تا تصویری از حضور این هنرمندان گمنام در تهران و سایر شهرهای ایران بدهیم. با محسن که در کافه‌ها و خیابان‌های تهران گیتار و پیانو می‌نوازد، گفت‌‌وگو کرده‌ایم.

محسن از نوازنده‌های مستقلی است که حالا دیگر ده سالی هست که در خیابان‌ها و کافه‌های تهران با گیتار و پیانو، قطعاتی را که خودش ساخته است اجرا می‌کند.

محسن متولد ۱۳۶۵ است و در رشته الکترونیک در مقطع کاردانی تحصیل کرده و در دانشگاه هنر تحصیلات خودش در رشته نوازندگی پیانو را در مقطع کارشناسی به پایان رسانده. با او در یکی از خیابان‌های تهران، در بعد از ظهر یک روز نوروزی به گفت‌وگو نشستیم.

محسن از دوران دبیرستان با خرید یک گیتار شروع به نوازندگی کرده است. او می‌گوید:

در سال‌های دهه ۱۳۷۰ و در دوران اصلاحات جوِ گیتار همه جا را گرفته بود. از فیلم‌ها گرفته تا نوازنده‌ها و گروه‌ها و آموزشگاه‌های موسیقی. من هم تحت‌ تأثیر این فضا بودم و به همین موزیک‌های پاپ معمولی که باب بود، گوش می‌دادم. اینترنت هم نبود که دسترسی به موزیک‌های خوب داشته باشیم بنابراین با همین موزیک‌های پاپی که بود شروع کردم. و بعدش هم در کنکور هنر شرکت کردم، به دانشگاه هنر رفتم و موسیقی را به صورت جدی دنبال کردم.

از آن زمان تاکنون زندگی محسن تحت تأثیر موسیقی قرار گرفته، چنانکه برای او اولویت نخست در زندگی، همانا موسیقی‌ست. بحران‌های معیشتی و تورم بالا زندگی را بر همگان از جمله بر او هم سخت کرده اما محسن می‌گوید راهی جز موسیقی به‌ویژه موسیقی خیابانی و کافه‌ای پیش رویش نیست:

وقتی اولین‌بار با ساز غربی مواجه شدم، این‌قدر برایم هیجان‌انگیز بود که تصمیم گرفتم همیشه ادامه‌اش بدهم. از آن روز تا امروز، در تمام این سال‌ها، فقط موسیقی کار کردم. نوازندگی، تدریس، آهنگسازی، و حتی تعیمرات و سرویس‌ساز. هر کاری که کردم در حیطه موسیقی بوده است. هم دوست داشتم، هم برایم شدنی بوده است. هرچند از لحاظ درآمد، همان‌طور که می‌دانیم، مشخص است که هیچ وقت درآمد آنچنانی نداشته و نخواهد داشت. با درآمد این کار نمی‌توان حتی از عهده مخارج یک زندگی معمولی برآمد. به‌جز یک سری پروژه‌هایی که در آهنگسازی و تنظیم موسیقی بوده، در کُل دستاورد مالی  چندانی نداشته است؛ از سوی دیگر، اکثرا آن چیزی که در خیابان و کافه می‌شنویم، موزیک پاپ است. با همه این‌ها، من راه خودم را رفتم؛ چون موسیقی برای من، خودِ زندگی است.

محسن به صورت اتفاقی از دانشگاه هنر، به سمت کافه کشیده شد و سپس به صورت جدی اجرا در خیابان را ادامه داد. او داستان ورود به دنیای خیابان را این‌طور توصیف می‌کند:

تازه وارد دانشگاه شده بودم و داشتم نوازندگی پیانو می‌خواندم که به صورت اتفاقی در یکی از کافه‌های اطراف چهارراه ولی‌عصر آگهی زده بودند که یک نوازنده پیانو می‌خواهیم. از همان کافه بود که شروع کردم و بعد کم‌کم وارد خیابان شدم. این‌جا بود که احساس کردم کافه و خیابان برایم از دانشگاه بهتر است.

«حق»، یکی از ساخته‌‌های محسن را بشنوید:

Ad placeholder

به جست‌وجوی قدری آزادی

او در ادامه نکته مهمی اشاره می‌کند: اگر در خیابان از رفاه و آسایش خبری نیست، دست‌کم حداقلی از آزادی هنری وجود دارد:

 بعد از چند ترم، دانشگاه را کاملاً رها کردم و به به صورت جدی به خیابان زدم. احساس کردم که تازه دارم موزیسین می‌شوم. و کم‌کم برایم بهتر شد. نیازی به مجوز نبود، نیازی به سانسور نبود، نیازی به هیچ چیزی نبود، جز اینکه فقط آنطور که دوست داری، هرچه می‌خواهی بنوازی. هرچند از لحاظ مالی برایم بهتر نبود، اما از لحاظ هنری، برایم بهتر شد و از این بابت خوشحالم.

در نظر محسن حرفه‌ای‌ بودن و معروف‌ بودن دو مقوله کاملا جدا است. او باور دارد که نوازنده یا خواننده خیابانی و کافه هم می‌تواند حرفه‌ای باشد، هرچند برعکس هنرمندان جریان اصلی معروف نباشد. او می‌گوید:

شخصاً با هیچ خواننده خیلی شناخته شده و به اصطلاح معروفی کار نکردم، اصلاً آدمی نبودم که بخواهم در فضای موزیک‌های پاپ کار کنم؛ در همه ابعادش، چه معروف، چه غیر معروف. با اینکه رسانه‌ای نداشتم، اما کم موزیک نساختم، حتی دو تا آلبوم راک منتشر کردم، با یک بند پنج نفره، یکی زیرزمینی و دیگری به صورت رسمی. همان آلبوم دوم که به صورت رسمی منتشر شد، ناشر نتوانست خیلی به فروش برساند، اما در حین اجرا در کافه و خیابان، آلبوم‌های بسیاری فروختم، از خودِ ناشر هم بیشتر.

هنر خیابانی از هر نوع‌اش به معنای یک جور مقاومت و پایداری هم هست. در زمینه موسیقی خیابانی، به ویژه در سبک‌هایی مثل راک، در کشاکش هنرمند با حکومت از یک طرف و از طرف دیگر در مواجهه او با ذائقه و پسند عامه، هر روز در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر پرالتهاب، هنر رسمیت‌نیافته اما تحول‌آفرینی با هنرمندان گمنام، در حال شکل گرفتن و شکل بخشیدن است. محسن زندگی‌اش را در این راه گذاشته است.

در تلاش برای شنیده شدن

وزارت ارشاد اسلامی به جز استثناهایی به موسیقی راک مجوز انتشار نمی‌دهد. با این‌‌حال موسیقی راک از سال‌های دهه ۱۳۸۰ تاکنون در ایران رونق گرفته است. در سال‌‌های دهه ۱۳۸۰ در دوران طلایی موسیقی راک کنسرت‌های زیرزمینی رواج پیدا کرد و به برخی گروه‌ها هم مجوز داده شد.اجرای نوریک میساکیان در دانشگاه تهران را می‌توان یکی از با کیفیت‌ترین اجراها در آن سال‌ها نام برد. در سال‌های دههٔ ۱۳۹۰ هنرمندان موسیقی راک با ترکیب زیر شاخه‌های مختلف این سبک موسیقی با یکدیگر دست به نوآوری‌هایی زدند و به موسیقی راک ایران حال و هوای تلفیقی دادند. در مجموع اما موسیقی راک، در ایران جزو موسیقی‌های بسیار پرشنونده نیست، مخصوصاً اگر هنرمند راه خود را از جریان‌‌های رسانه‌ای مسلط جدا کرده باشد. محسن می‌گوید:

می‌دانید که آلبوم‌های راک در شمارگان معدود منتشر می‌شود، برعکسِ آلبوم‌های پاپ. و معمولا هم کمتر سرمایه‌گذاری روی این جور کارها هزینه می‌کند. وقتی هم که رسانه‌ای جز یک صفحه مجازی ندارید و صحنه شما هم خیابان و کافه است، طبیعی است که کمتر دیده و شنیده شوید.

با همه سختی‌ها و مشکلاتی که در ایران در مسیر اجراهای خیابانی است، محسن تاکید می‌کند که نمی‌‌توان اجرا نکرد. می‌گوید:

 می‌‌دانی؟ وقتی این کار را به عنوان شغل پذیرفتی، دیگر هیچ چیزی نمی‌تواند جلودارت باشد. بارها شهرداری یا پلیس امنیت مانع از اجراها می‌شود اما باز ادامه می‌دهی. برایت پرونده‌سازی می‌کنند اما تو باز ادامه می‌دهی.

اگر مأموران انتظامی مبنا را بر ممنوعیت اجرای خیابانی بگذارند می‌توانند نوازنده را به ایجاد مزاحمت از طریق نوازندگی در خیابان، تکدی‌گری، مقاومت در برابر ماموران نیروی انتظامی و تظاهر به فعل حرام در انظار عمومی متهم کنند. اما در قانون مجازات اسلامی نوازندگی خیابانی به صراحت جرم‌انگاری نشده است. محسن می‌گوید:

 هیچ حساب کتابی وجود ندارد، هر لحظه ممکن است یک نفر پیدایش شود و مانع اجرای شما و کاسبی شما شود.

Ad placeholder

در دسترس بودن

محسن در طول بیش از یک دهه اجراهای خیابانی و کافه‌ای در ایران و ترکیه (استانبول و آنکارا) می‌گوید که شرایط برای نوازندگی خیابانی در ایران در مجموع بهتر از ترکیه است:

من در ترکیه هم اجرا داشتم، در آنکارا و استانبول، اما بازخوردهایی که از مردم آنجا گرفتم به خوبی بازخوردها در ایران نبود. در مجموع در ایران اوضاع بهتر شده. این درست است که حکومت سعی می‌کند موسیق را محدود کند، اما هر کاری کنید، موسیقی راهش را پیدا می‌کند و پیش می‌رود و جای خودش را هم پیدا می‌کند.

محسن با زنان هم اجرا داشته است. او می‌گوید در اجرای یک آهنگ که به صورت اینترنتی منتشر می‌شود اجرا با نوازندگان زن مشکل‌ساز نیست. اما در خیابان مأموران معمولاً مزاحمت‌هایی ایجاد می‌کنند. آن هم اغلب نه به خاطر موسیقی، بلکه به خاطر پوشش تحمیلی. اما از طرف دیگر نظر مردم نسبت به نوازندگان خیابانی تغییر کرده. محسن می‌گوید:

تا چند سال پیش چندان تصویر مثبتی نسبت به شغل نوازندگی در خیابان وجود نداشت، حتی خودم هم مشکل داشتم. اگر می‌گفتیم در تالارهای عروسی ساز می‌زنیم و می‌خوانیم، بهتر بود تا کافه و خیابان. اما حالا دیگر نه. خیابان جایگاه خودش را پیدا کرده است.

او در ادامه به یک ویژگی مهم و مزیت خیابان اشاره می‌کند: در دسترس بودن:

این‌طور بگویم که، شخصا خیابان را از کافه جدا می‌کنم. خیابان خودِ جامعه است. جایی که آدم‌هایی را می‌بینی که ممکن است در طول ماه یا فصل یا سال، کافه نروند، سینما نروند، تئاتر و کنسرت نروند، و حالا شما به این آدم‌ها شانس شنیدن یک موسیقی خوب و متفاوت را می‌دهی. موسیقی خیابان برای من همیشه مهم بوده است، برای من مثل یک استیجِ واقعی است؛ برای همین با تجهیزات پرتابل و انواع چیزهایی دیگر روی صحنه خیابان حاضر می‌شوم و یک موزیک حرفه‌ای می‌زنم.

در مجموع و در یک نگاه، هنر خیابانی از هر نوع‌اش به معنای یک جور مقاومت و پایداری هم هست. در زمینه موسیقی خیابانی، به ویژه در سبک‌هایی مثل راک، در کشاکش هنرمند با حکومت از یک طرف و از طرف دیگر در مواجهه او با ذائقه و پسند عامه، هر روز در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر پرالتهاب هنر رسمیت‌نیافته اما تحول‌آفرینی با هنرمندان گمنام، در حال شکل گرفتن و شکل بخشیدن است. محسن زندگی‌اش را در این راه گذاشته است.