هنرمندان مستقل برای نمایش آثار خود در گالری‌های معتبر با چه مشکلاتی روبرو هستند؟ غیر از محدودیت در موضوع اثر و اعمال سانسور از سوی نهادهای دولتی، چه موانع دیگری در راه هست؟ آیا سهم هنرمندان از فروش آثارشان به موقع و به تمامی پرداخت می‌شود؟ در میزگردی با حضور دو هنرمند مستقل، نگاره آیت و اشا صدر که تجربه نمایش آثارشان در ایران و خارج از ایران را داشته‌اند، به بررسی این مشکلات پرداخته‌ایم.

مهمانان این میزگرد:

  • نگاره آیت (متولد ۱۳۵۴، مقیم پاریس) دارای دیپلم هنرستان هنرهای تجسمی تهران در رشته نقاشی، لیسانس نقاشی از دانشگاه آزاد و دانشجوی فوق‌لیسانس هنرهای تجسمی دانشگاه سوربن پاریس است. او از سال ۱۹۹۶ تا امروز در بیش از ۴۰ نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا و آمریکا، و استرالیا شرکت داشته، بیش از ۱۵ نمایشگاه انفرادی در ایران، فرانسه و آلمان برگزار کرده و در بیش از هشت برنامه آرتیست-رزیدنسی در فرانسه، آلمان و مکزیک تجربه حضور داشته است.
  • اشا صدر (متولد۱۳۶۲، مقیم واشنگتن) هنرمند بینارشته‌ای، دکترای هنر و فلسفه (تئاتر، سینما و رسانه) از دانشگاه‌هنر وین و دانشگاه چارلز در پراگ است. او در رسانه‌های مختلفی از جمله فیلم مستند، تئاتر، پرفورمنس‌آرت، ویدئو‌آرت و نویسندگی فعالیت کرده و آثارش از سال ۲۰۱۲ در ایران، آمریکا، فرانسه، آلمان، اسپانیا و ترکیه به نمایش گذاشته‌ شده است. ویدئو آرت‌های «موزه دست‌های ماندگار» ازجمله فعالیت‌های بلندمدت او در یک دهه گذشته است.

Ad placeholder

  • در ایران، یک هنرمند مستقل زن، هنرمندی که لزوماً خیلی هم معروف نباشد، از روز اولی که می‌خواهد از یک گالری معتبر برای نمایش آثارش وقت بگیرد، با چه مشکلاتی روبرو می‌شود؟
نگاره آیت، نقاش. عکس: رادیو زمانه
نگاره آیت، نقاش. عکس: رادیو زمانه

نگاره آیت: قبل از هرچیز یک نکته را مشخص کنم، امروزه گالری‌ها تقریباً در همه کشورها رده‌بندی دارند. یعنی اگر در ابعاد حرفه‌ای صحبت می‌کنیم، گالری رده یک با بالاترین استانداردها، از فضای نمایش گرفته تا دامنه فعالیت‌هایش در بازارها و فوار (Foire)های بین‌المللی و ساختن مجرای شهرت و فروش برای هنرمند، چنین گالری‌ای درصد فروش را از ۵۰ درصد به بیشتر لحاظ می‌کند. پس من در صحبت‌هایم ملاک را گالری رده یک در نظر می‌گیرم.

نکته دوم، که خیلی هم مهم هست، مفهوم گالری به لحاظ تاریخی‌ست و می‌شود آن‌ را به دو بخش تقسیم کرد: «پیشا آرت‌بیزنس» و «پسا آرت‌بیزنس». تغییر دلالی هنر به یک کسب و کار بعد از جنگ دوم جهانی در اروپا و به‌خصوص امریکا شروع ‌شد و در ایران همزمان با فعالیت بازارها و ‌حراج‌های هنری در کشورهای خلیج فارس و به خصوص با شکل گرفتن مافیای پول و به قصد پولشویی و کسب و کار فروش آثار (که الزاماً از ارزش هنری برخوردار نیستند) رونق گرفت. بنابراین مفهوم گالری، از مکانی برای نمایش اثر هنری به مکانی برای مناسبات مالی تغییر کرد. واین مسئله یعنی فروش، در مبحث گالری‌های ایران ارزش مرکزی دارد. در اروپا، فروش و درآمد بازار هنر با پرداخت مالیات و اعلام هر فروش شفافیتی دارد که در ایران وجود ندارد و همین امر از اساس و شالوده نقش گالری را در ایران تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

برای هنرمند، این‌که چطور وارد صحنه نمایشگاهی می‌شود برمی‌گردد به سابقه کاری‌اش. از اولین نمایشگاه انفرادی شروع کنیم: به عنوان دانشجو و یا فارغ‌التحصیل دانشگاه هنر یا دانش آموخته آتلیه هنرمندان، تمام پشتوانه هنرمند به این است که زیر مجموعه کدام استاد، کدام گروه و کدام شیوه یا گرایش هنری است. عوامل زیادی وجود دارند، مثلا ‌وقتی از «شیوه هنری» حرف می‌زنیم برمی‌گردد به گرایش‌های بصری زمانه: آیا دور، دور آبستره‌ست؟ یا هایپررآلیسم یا کانسپچوال؟ … یعنی هرآنچه که باب میل بازار هنر وقت است. و وقتی از «گروه» حرف می‌زنیم برمی‌گردد به بازوهای قدرت که صحنه هنری را اداره می‌کنند. به زبان ساده فلان استاد با بهمان گالری رفاقت دارد و بنابراین شاگرد خودش را به گالری مورد نظر توصیه می‌کند. اگر هنرمندی به طور کاملاً مستقل بخواهد وارد صحنه نمایشگاهی بشود امروزه شاید فقط بتواند به امید بخت و اقبالش جلو برود. یعنی به جرأت می‌گویم میزان خبر‌گی هنرمند به هیچ وجه تضمین موفقیت برای یافتن گالری رده یک نمی‌شود. اما روند اتفاق در خوشبینانه‌ترین حالت این است که گالری‌دار به اتلیه هنرمند می‌رود و با آثارش آشنا می‌شود و بعد اگر موافق سیاست‌های کاری ‌(مطابق سلیقه گالری) بود، وارد قرارداد می‌شوند. قراردادهای گالری‌های ایران عموما برپایه نمونه‌ای است که قابل تأیید وزارت ارشاد است و درصد فروش گالری و هنرمند به همان رده اعتباری گالری برمی‌گردد .

پس اگر از مشکلات بخواهیم صحبت کنیم اولین مشکل این‌است که آثار مقبول نظر گالری باشد. و مقبول یعنی آیا می‌شود آثار را فروخت یا نه؟

  • خانم صدر، شما در مورد هنرمندان و مشکلاتشان در مورد نمایش آثار در گالری‌ها چه نظری دارید؟ آیا به اصطلاح سلبریتی‌ها، و هنرمندان مستقل یا شناخته‌نشده با مشکلات مشابهی روبرو هستند؟
اشا صدر، هنرمند، عکس: رادیو زمانه
اشا صدر، هنرمند بینارشته‌ای، عکس: رادیو زمانه

اشا صدر: اول از همه، فکر نمی‌کنم ما در فضای هنر ایران هنرمند به معنی سلبریتی داشته باشیم. من می‌توانم هنرمندان را به دو بخش کلی «هنرمندان تثبیت‌شده» و «هنرمندان جوان» تقسیم کنم: هنرمندان ثبیت‌شده که مطمئناً مورد توجه گالری‌دارها و مجموعه‌داران هستند، و هنرمندان جوان که باید تلاش کنند گالری‌داری را متقاعد کنند تا به اثر آن‌ها اعتماد کند و آثار آن‌ها را به نمایش بگذارد (البته این یک تقسیم‌بندی خیلی کلی به عنوان یک پیش‌فرض است.) حالا هنرمندان جوان که بیشتر در آغار فعالیت هنری خود هستند، مثل همه جای دنیا مسیر بسیار سختی در پیش رو دارند.

وقتی تازه از تجربه‌های اولیه عبور کرده‌ای و نمایشگاه‌های گروهی را تجربه کرده‌ای و به این رسیده‌ای که می‌خواهی یک مجموعه شخصی را ارائه کنی، اولین قدم این است که کدام یک از این گالری‌های معتبر در راستای رسانه‌ای است که من کار می‌کنم. (منظورم رسانه هنری است.)

یک شوری در ایران هست که با تمام پیچیدگی‌ها و سختی‌هایش تجربه‌های ماندگاری می‌سازد؛ هرچند که همیشه یک جای کار می‌لنگد.

بیشتر وقت‌ها ما یادمان می‌رود که یک گالری شناخته‌شده برای مثال تمرکزش بر نمایش و فروش آثار نقاشی هنرمندان مستر است و تصمیم می‌گیریم همانجا نمایشگاه چیدمانِ تجربه‌ای برپا کنیم. در یک رویکرد کلی، هر گالری و گالری‌داری حتما یک «استیتمنت» یا رویکرد مشخص برای خودش در نظر دارد (مثلا هنرمندان جوان زیر سی سال، هنر بینارشته‌ای یا هنر دیجیتال و …). تا جایی که یادم هست در ایران هم همین رویکردها را می‌شد در گالری‌ها دید. مثلا گالری طراحان آزاد که یکی از گالری‌های مورد علاقه من است، کارهای پیشرو و مناقشه‌برانگیزی را ارائه می‌داد؛ یا مثلا گالری باوان، که گالری جوانی در بین گالری‌های تهران است، تمرکزش بیشتر روی هنرمندان زن جوان است.

دومین اتفاقی که به نظرم این مسیر را سخت می‌کند، نحوه ارتباط با گالری‌ها در ایران است. مثلا یادم نیست که آیا در وب‌سایت گالری‌های ایران جایی برای ارائه پروپوزال هنرمندان جوان وجود داشت؟ یا مثلا عنوان می‌شد که این گالری هنرمند دیگری را می‌پذیرد یا خیر؟ حالا فکر کنید من در بندرعباس زندگی می‌کنم و هنرمندی هستم که می‌خواهم نمایشگاهی برپا کنم که در ۹۰ درصد موارد قرار است در پایتخت اتفاق بیافتد. تقریبا شبیه غیرممکن می‌شد. این‌جاست که روابط جلوتر از اثر یا مجموعه، خودش را نشان می‌دهد! تو باید کسی را بشناسی یا کیورتوری را پیدا کنی که تو را معرفی کند تا فقط بتوانی اثرت را نشان بدهی فارغ از این‌که آیا آن گالری علاقمند به همکاری با تو می‌شود یا نه.

این‌ها تجربه‌هایی است که بیشتر می‌شنویم. اما در حالت بهتر، اگر در تهران زندگی کنی و در جریان کار گالری‌های پایتخت هم باشی، حتما خیلی سخت خواهد بود که مجموعه‌ات را چطور ارائه کنی، یعنی ابتدا چطور کارت را آماده و ارائه کنی. چطور با گالری‌داری قرار ملاقات بگیری. اصلا از یک نمایشگاه چه انتظاراتی داری و …

متأسفانه تجربه‌های منفی زیادی وجود دارد، از بدقولی‌های متمادی گرفته تا وقتی که گالری‌دار و یا هنرمند، دیگر جوابگوی تلفن طرف مقابل هم نیست، چرا که نمی‌خواهد روی همان قول شفاهی هم بایستد. انتقال‌های مالی از خریدار اثر به گالری‌دار تا هنرمند هم شامل همین مسیر می‌شود. پس خیلی کوتاه: کمتر همه چیز طبق قرارداد پیش می‌رود.

البته امروز کلی آموزش‌های مقدماتی در فضای اینترنت هست که می‌شود از آنها استفاده کرد و این خوب است. اما از آن‌طرف، برای گالری‌دارها ریسک بزرگی است که با هنرمند جوانی که تجربه کافی ندارد، کار کنند. چرا که خیلی‌وقت‌ها «احساسات و توقع» پیشتر از «منطق کار حرفه‌ای» پیش می‌رود. اما خبر خوش‌اش این‌جاست که همه جای دنیا این سختی‌ها هست!

Ad placeholder

  • بعد از توافق اولیه میان هنرمند و گالری، ماجرای قرارداد میان آن‌ها چگونه است؟ مثلا درصد سود حاصل از فروش آثار، و مهلت زمانی که گالری با هنرمند حساب و کتاب می‌کند طبق قرارداد چگونه است؟ آیا همه چیز مطابق قراداد پیش می‌رود؟

اشا صدر: چه خوب که می‌گویید ماجرای قرارداد. چون فکر می‌کنم دقیقا ماجراست! نمی‌دانم چرا پای قرارداد که پیش می‌آید، یک شرم شرقی در کار است که می‌گوید یعنی به من اعتماد نداری؟ فارغ از این‌که قرارداد، قرار است و به هر دو طرف کمک کند و آن توافق اولیه را که فراموشی و درک متفاوت در آن وجود دارد، بدل می‌کند به یک پل بین هنرمند و گالری دار.

  • منظورتان یک قرارداد مکتوب است؟

اشا صدر: بله. بیشتروقت‌ها نبودنِ همان قراردادِ مکتوبِ کوچک همه ‌چیز را به‌هم می‌ریزد. آدم‌ها فکر می‌کنند قرار نیست چیزی پس‌اش بیاید و حالا نمایشگاه است دیگر. در صورتی که توافق تمام جزییات نحوه برگزاری، نحوه چیدمان و نیازهای دو طرف، حتما انتظارات دو طرف و نهایتاً اجازه فروش و درصد فروش، حتی نحوه و زمان تحویل آثار در پایان کار می‌تواند بسیاری از این حرف و حدیث‌ها و سختی‌های بعدی را از بین ببرد! بعد نم نم آدم‌ها بیشتر عادت می‌کنند به احترام گذاشتن به مفاد قرارداد. اما بیشتر وقت‌ها همه چیز شفاهی برگزار می‌شود و هنرمند جوان، که هم تجربه کمتری دارد و هم در امضای قراردادی که از طرف وکیل گالری یا گالری‌دار ارائه می شود سهم چندانی ندارد، بیشتر وقت‌ها مجبور است به پذیرفتنِ هر آن‌چه می‌گویند! و نکته مهم این است که قرارداد برای هر شخص، یعنی هر دو سر جریان، منحصر به فرد و یک امر خصوصی است.

متاسفانه تجربه‌های منفی زیادی در این ماجرا وجود دارد، از بدقولی‌های متمادی گرفته تا وقتی که گالری‌دار و یا هنرمند، دیگر جوابگوی تلفن طرف مقابل هم نیست، چرا که نمی‌خواهد روی همان قول شفاهی هم بایستد. انتقال‌های مالی از خریدار اثر به گالری‌دار تا هنرمند هم شامل همین مسیر می‌شود. پس خیلی کوتاه: شاید بهتر است بگویم نه، کمتر شنیده‌ام همه چیز طبق قرارداد پیش برود.

  • خانم آیت، تجربه و نظر شما در مورد این حساب‌و کتاب‌ها چیست؟

نگاره آیت: من از زمان آخرین نمایشگاهم در ایران ۱۰ سال می‌گذرد و در این ۱۰ ساله خیلی تفاوت‌ها حاصل شده که من تجربه‌اش نکرده‌ام. درمورد موعد زمان پرداخت فروش در ایران معمولا حد زمانیِ چندماهه قید می‌شود، اما تجربه شخصی من از وصول فروش، به یک‌سال بعد از نمایشگاه هم می‌رسد و این‌هم به دلیل اقتصاد کاذب ‌سودهای بانکی زمان‌دار است. یعنی سود حاصل از خوابیدن فروش هنرمند در حساب گالری می‌تواند به دو برابر فروش هم برسد. این اتفاق در بیرون از ایران حداقل اروپا و امریکا که من تجربه کردم به هیج وجه نمی‌اقتد و گالری حداکثر تا دو هفته بعد از پایان نمایشگاه با هنرمند تسویه حساب می‌کند. البته بدقولی گالری‌ها بر‌می‌گردد به این که اصلا آن قرارداد مکتوبی که درباره‌اش گفتیم، هست یا نه. مکتوب باشد، قضیه فرق می‌کند، مخصوصا امروز. چون الان وکیل‌هایی هستند با تخصص مسائل گالری‌ها و وکیل هنرمندان هستند. بنابراین امروز اگر قرارداد نبندی، همه‌چیزش پای خودت است و دستت به جایی نمی‌رسد. در مورد وبسایت که خانم صدر به آن اشاره کرد، دوره ما هنوز باب نبود گالری‌دارها به آتلیه هنرمند بیایند. اصلا پیداکردنشان باید حتما به توصیه کسی می‌بود، همکار هنرمندی، استادی، کسی که دست گالری‌دار را بگیرد و بیاوردش تا کارهای یک هنرمند جوان را ببیند. به ما می‌گفتند سی‌دی کارهایتان را بیاورید ببینیم، از گالری سیحون گرفته تا اثر و همه‌شان. باید سی‌دی کار را می‌دادی و آن‌ها نگاه می‌کردند. حتی یادم است ۹ سال پیش هم گالری اُ این کار را کرده بود با یک هنرمندی. و راستش این سی‌دی‌ها عموما دیده نمی‌شوند. می‌رود یک گوشه‌ای و می‌ماند و استوک می‌شود. کاری دیده می‌شود که گالری‌دار در استودیوی هنرمند ببیند. به یک معنا هنرمند باید بتواند گالری‌دار را به دست بیاورد. من یادم نمی‌آید آن وقت‌ها در وبسایت چیزی باشد.

یک نکته دیگر که مثلا همان ۱۰ سال پیش وجود داشت، این که اگر کار تو در گالری آسیب می‌دید، مثلا برای شرکت در یک نمایشگاه گروهی می‌فرستادند و آسیب می‌دید، گالری جوابگو نبود؛ یا مثلا اگر گالری آن را خودش می‌فروخت به کسی و به او تخفیف می‌داد، آن تخفیف را از درصد هنرمند کم می‌کرد، این چیزها خیلی پیش می‌آمد، به خاطر چی؟ چون آن قرارداد وجود نداشت. آن خجالت و شرمی که خانم صدر می‌گوید خیلی هم درست است. آن شرم شرقی را خیلی خوب می‌فهمم، توی دوستی و قربانت‌بروم‌ها… ولی الان این قضیه عوض شده و حتی گالری‌دار هم ترجیح می‌دهد با هنرمند قرارداد داشته باشد.

  • در مورد نمایش آثارتان در گالری (در ایران، قبل و بعد از نمایش) چه مواردی به نظرتان رسید که بخواهید طرح کنید؟

نگاره آیت: اگر بخواهم با نگاه مقایسه‌گر صحبت کنم، هزینه‌های اجرایی نمایشگاه است که دو تجربه کاملا متفاوت است. درایران همه هزینه‌ها اعم از قاب و ارائه کار به عهده من بوده، حتا در آخرین نمایشگاهم در ایران همه هزینه‌های پوستر وکاتالوگ ‌غیره را هم قبل از برقراری نمایشگاه باید پرداخت می‌کردم که البته این‌هم بسته به گالری است، اما مسلماً این روش گالری‌های خارج از ایران نیست! چاپ کاتالوگ و تبلیغات نمایشگاه و کتاب برای هنرمند از مواردی است که در قرار‌داد با گالری در اروپا درج می‌شود و همگی به عهده گالری است و هنرمند بابت آن هزینه‌ای نمی‌پردازد. اما در عوض متعهد می‌شود که برای مدت توافق شده در قرارداد یک سال یا پنج سال فقط در اختیار همان گالری باشد و با گالری دیگری همکاری نکند. حتا اگر گالری، اثر هنرمند را برای بینال‌ها یا فوارها ارسال کند بازهم هزینه به عهده گالری‌ست. آخرین نمایشگاه من درپاریس بهار گذشته، نه تنها هیچ هزینه‌ای قبل از نمایش برای من نداشت، بلکه به مجرد پرداخت فروش از طرف خریدار گالری با من تسویه حساب کرد.

در تمام مسیر باید به این فکر کنی که آیا این کار مجوز می‌گیرد؟ چه چیزهایی را باید حذف کنم؟ اصلا این موضوع را مطرح نکنم؟ البته که همیشه خلاقیت هنرمندان ایرانی مثال‌زدنی است. طوری که هنرمندان در ایران به شکلی هوشمندانه و با مشقت از این مرز عبور می‌کنند. اما واقعیت را نمی‌شود نادیده گرفت. من حتی تجربه این را داشتم که عنوان اثر را هم تغییر داده باشند.

اشا صدر: البته در مورد ایالات متحده باید بگویم به نسبت خیلی متفاوت است در مقایسه با اروپا، و حتی با ایران. در بسیاری موارد به خاطر ساختار سرمایه‌داری، این‌جا گالری‌دارها هزینه‌های زیادی را به عهده هنرمند می‌گذارند، از تولید اثر تا نمایش و ارائه، حتی هزینه مکان را. بنابراین هنرمند موظف می‌شود این هزینه‌ها را شخصا به دوش بکشد. در بعضی موارد مثلا گالری‌های قدیمی‌تر که مخاطب خیلی زیادی دارند و در فضای هنری شناخته‌شده‌تر هستند (مثل دی‌سی‌ آرت سنتر که من با آن همکاری داشته‌ام)، آن‌ها تمام هزینه‌ها را به‌عهده گرفتند، مثل تجربه خانم آیت که مطرح می‌کند. به هرحال این‌جا سرمایه‌داری فشار زیادی بر هنرمندان می‌آورد و اغلب اوقات هنرمندان قادر به تولید اثر هنری نیستند، چون هزینه تولید بسیار بالاست.

Ad placeholder

اما در مورد تجربه من از نمایش کارهایم در ایران، بیشترین اتفاقی که من هنوز بعد سال‌ها به‌ش فکر می‌کنم این است که چطور می‌شود که از هنرمندان یا گالری‌دارها و کیوریتورها بخواهید کارشان در یک ارزیابی برای نمایش و مجوز قرار بگیرد؟ این موضوع واقعا حیاتی است. چون تو به عنوان هنرمند از لحظه نوشتن ایده، استفاده از متریال و خروجی و نوشتن استیتمنت و در تمام مسیر باید به این فکر کنی که آیا این کار مجوز می‌گیرد؟ چه چیزهایی را باید حذف کنم؟ اصلا این موضوع را مطرح نکنم؟ البته که همیشه خلاقیت هنرمندان ایرانی مثال‌زدنی است. طوری که هنرمندان در ایران به شکلی هوشمندانه و با مشقت از این مرز عبور می‌کنند. اما واقعیت را نمی‌شود نادیده گرفت. من حتی تجربه این را داشتم که عنوان اثر را هم تغییر داده باشند. بعضی گالری‌دارها محافظه‌کارترند، بعضی جسورتر. برای همین این پروسه همیشه با یک اضطراب و هیجانی همراه است. گاهی هم همراه با سرخوردگی است! تو مدت‌ها شاید یک‌سال دوسال روی یک مجموعه کار می‌کنی و بعد می‌بینی هیچ جایی را پیدا نمی‌کنی که بتوانی این تجربه را با مخاطب به اشتراک بگذاری.

اما دومین بخش، برمی‌گردد به رسانه‌هایی که کار می‌کنم، مثل اینستالیشن، پرفورمنس و ويدئوآرت. خب خرید و فروش مرسوم اثر هنری برای چنین رسانه‌هایی در ایران هنوز جا نیفتاده است. از طرفی برای تولید و ارائه چنین آثاری، همیشه نیاز به یک بودجه اولیه هست؛ اما در ایران هیچ فاندیشن یا موسسه‌ای نیست که از هنرمند رسانه‌های نو حمایت مالی کند. اثری که قرار نیست درآمدش مثل فروش یک تابلو نقاشی باشد. و بدتر از آن، حقوق معنوی اثر که به راحتی زیر سوال می‌رود و تو هم دستت به جایی بند نیست.

  • شما تجربه نمایش آثارتان در خارج از ایران را چطور با داخل مقایسه می‌کنید خانم صدر؟

اشا صدر: مقایسه این دو، کار راحتی نیست، چون ظرف مقیاس‌ها اصلاً شبیه هم نیستند. اگر بخواهم در یک تقسیم‌بندی کلی بین نمایشگاه‌های ایران و خارج از ایران نگاه کنم، یک شوری در ایران هست که با تمام پیچیدگی‌ها و سختی‌هایش تجربه‌های ماندگاری می‌سازد؛ هرچند که همیشه یک جای کار می‌لنگد.

در خارج از ایران من نمایشگاه در کشورهای مختلفی را تجربه کرده‌ام. بهتر است بگویم شهرهایی غیر از تهران و اصفهان را، مثل استانبول، که برایم شبیه تهران است و آخرین نمایشگاهم (نمی‌توانی نبینی/Cannot Unsee) در تابستان ۲۰۲۳ آن جا بود؛ یا برلین که در ۱۰ سال اخیر تجربه‌های متفاوتی آنجا داشتم، همین‌طور نیویورک، سانفرانسیسکو و … تا همین شهری که در آن ساکنم، واشنگتن دی‌سی.

سال ۲۰۲۲ یک نمایشگاه انفرادی داشتم در مرکز هنر دی‌سی («پارادوکس انتخاب») که تجربه خیلی متفاوتی بود. دوسال طول کشید و همه چیز خیلی دقیق پیش رفت و یک ماه نمایشگاه برپا بود. کیورتورم یک نمایشگاه‌گردان آمریکایی بود. یک تفاوت در گفتمان ما وجود داشت؛ رک‌گویی توأم با احترام. صحبت‌هایی که درگیر یک شرم و تعارف شرقی نیست و در عین حال با موضع گفته نمی‌شود. یعنی یک گفت‌وگوی بی‌حاشیه که کمک می‌کند تو خواسته‌هایت را مطرح کنی و بشنوی.

راستش این‌جا وقتی کار می‌کنم اول به محدودیت‌ها و سانسورها فکر نمی‌کنم. بیشتر خودم هستم.

  • خانم آیت، می‌خواهید درباره سانسور چیزی اضافه کنید؟

نگاره آیت: چون این‌جا حرف از گالری بود من سراغ سانسور و ارشاد نرفتم. ولی خب بزرگترین معضل نمایشگاه گذاشتن در ایران، همین سانسور است! از اسم کار گرفته تا این‌که شبیه چیست و آن ذهنی که دارد نگاه می‌کند مریض باشد یا نباشد… همه سانسورها هم برمی‌گردد به فضای سیاسی یا فضای جسنیت‌زده. یعنی من که نقاشی و کارم با فیگور برهنه است، اصلا سال‌ها ماجرا داشتم. راستش اصلا این فرم‌های ریشه شاخه‌ها از ابتدا برای دور زدن آن سانسور بود و پنهان کردن این فرم‌ها، که بعد اصلا من را کشاند سمت دیگری. این البته می‌تواند حسن‌اش باشد ولی عملا تمام کارهایی که برهنه بوده، نمایشگاه خصوصی گذاشتم خودم، در خانه‌ای خالی مثلا اگر دسترسی داشتم، یا توی آتلیه… یک زمانی گالری‌دار عکس دو تا کار را می‌فرستاد برای وزارت ارشاد، تاییدیه را می‌گرفت و تمام. البته می‌شد که شب نمایشگاه یا روز بعد از افتتاحیه بیایند و یک کار یا کل یک نمایشگاه را بیاورند پایین. یعنی پیش می‌آمد که نمی‌آمدند و نمی‌دیدند و می‌شد یک چیزهایی را دور زد. اما رفته‌رفته بدتر شد اوضاع، و ابلهان بر مسند قدرت بیشتر و بیشتر شدند و این آخرها، عکس تمام کارها با توضیحش را باید می‌فرستادند ارشاد… خب البته گاهی کارهای مجوز نگرفته را در شو روم‌های شخصی و خصوصی به نمایش می‌گذارند که در واقع فقط گالری‌دار است و کانکشن‌هایی که دارد و کسانی که خریدارانش هستند، و فقط همان‌ها می‌آیند و کار را می‌بینند. در مورد سانسور و این که من الان در فضایی نیستم که سانسور بر من حاکم باشد، باید بگویم این نتیجه‌ای خودخواسته است. وقتی ایران بودم این آخرها با توجه به این‌که کارها سانسور می‌شود یا نمی‌شود، کارم را شروع می‌کردم و با این‌حال کشید به آن جا که «آشیانه»‌ام سانسور شد. وقتی از ایران آمدم بیرون، مجموعه «طناب‌ها» با تم اعدام را کار کردم. الان نه تنها دیگر به سانسور فکر نمی‌کنم، اصلا دندان ایران را کشیده‌ام و دیگر نمی‌خواهم آن جا کار نشان بدهم. مجموعه‌ای که الان دارم کار می‌کنم با تم بندناف است که این را در ایران با آن فضای سانسور، اصلا نمی‌شد نشان داد. حالا تکلیفم روشن است و این به من آزادی خیال می‌دهد، آزادی تصورکردن ایده‌ام، از اندیشه تا اجرا.