می‌گویند در ازدواج، مرد نباید هیچ‌جور پایین‌تر از زن قرار بگیرد؛ مبادا مال و اموالش کمتر باشد، جثه‌اش ظریف‌تر یا قدش کوتاه‌تر. مرد باید قوی‌تر، پولدارتر و مسن‌تر باشد. اینطور است که اقتدار مردانه حفظ می‌شود و زن و مرد بر نقشی که عرف و سنت برایشان تعیین کرده‌اند باقی می‌مانند.

با این‌حال، کم نبوده‌اند زنان و مردانی که این قانون نانوشته را شکسته‌اند و با کسانی ازدواج کرده‌اند که با این معیارها تطابق نداشته‌اند. معیاری واقعی برای سنجش میزان موفقیت این ازدواج‌ها در دست نیست، همانقدر که ازدواج‌های دیگر را نمی‌توان تنها با در نظر گرفتن معیار سن، موفق ارزیابی کرد. آمارهایی که از ازدواج ایرانیان منتشر می‌شود از این واقعیت پرده برمی‌دارد که بسیاری از تعاریف و باورهای سنتی درباره ازدواج، امروز بیشتر از قبل نادیده گرفته می‌شوند. بر اساس تازه‌ترین آماری که در ایران منتشر شده، ازدواج مردان با زنان بزرگ‌تر از خود افزایش داشته است.

علی اکبر محزون، مدیر کل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال ایران، در گفت‌وگو با خبرنگار «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اعلام کرده که

در ۷. ۱۰ درصد ازدواج‌هایی که در سال گذشته در کشور ثبت شده، سن زوجه بیشتر از زوج است.

بر اساس این گزارش، از ۸۳۱ هزار و ۶۷۰ ازدواجی که سال گذشته در کل کشور ثبت شده، در ۸۸ هزار و ۶۳۱ مورد، سن زن بیش از مرد است. در بیشتر این ازدواج‌ها فاصله سنی یک تا پنج سال است و شامل ۹ درصد از کل ازدواج‌های کشور می‌شود.

در ۱۱ هزار و ۱۲۰ مورد از ازدواج‌های ثبت شده در سال گذشته، سن زن بین شش تا ۱۰ سال بیشتر از مرد بوده و در هزار و ۸۹۳ مورد نیز فاصله سنی ۱۱ تا ۱۵ سال است. در ۴۴۱ ازدواج، این فاصله سنی به ۱۶ تا ۲۰ سال می‌رسد و در ۲۸۴ مورد نیز زن، بیشتر از ۲۰ سال بزرگ‌تر از همسرش بوده است.

مدیر کل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور در صحبت‌های خود به تفاوت میزان این ازدواج‌ها در نقاط شهری و روستایی اشاره کرده و گفته است: «آمار‌ها نشان می‌دهد که تعداد ازدواج‌هایی که در آن‌ها سن زوجه بیش از زوج است در نقاط روستایی با درصد بسیار کمی بیشتر است اما در کل تفاوت چندانی میان میزان این ازدواج‌ها مشاهده نمی‌شود.»

در میان دلایلی که از سوی برخی از جامعه‌شناسان داخل ایران درباره علت افزایش این ازدواج‌ها در سال‌های اخیر ذکر شده، بیشتر دلایل مخالف، برآمده از نگاه مردسالار و زن‌ستیز است که این نوع ازدواج‌ها را ناشی از فریب‌خوردگی مردان ضعیف از سوی زنانی می‌دانند که بهره‌مند از موقعیت خاص مالی یا زیبایی چهره هستند.

بر اساس این آمار جدید، از کل ازدواج‌های شهری حدود ۶. ۱۰ درصد و از کل ازدواج‌هایی که در نقاط روستایی صورت گرفته ۱۱ درصد از کل آمار، به ازدواج زنانی اختصاص دارد که همسرانی جوان‌تر از خود دارند.

به خاطر پول و فریب

انتشار آمارهایی از این دست همواره در جامعه ایران خبرساز بوده است و افکار عمومی، مطبوعات و رسانه‌ها آن را به عنوان پدیده‌ای قابل توجه و نشان تغییر در عرصه اجتماع تلقی می‌کنند و دنبال علت و ریشه‌های آن می‌گردند. مانند بسیاری دیگر از پدیده‌های اجتماعی، این نوع ازدواج‌ها «غیر طبیعی»، «بی‌سرانجام» و «ناپایدار» تلقی می‌شوند و به «فرهنگ غرب» و «اثر ماهواره‌ها» نسبت داده می‌شوند.

در میان دلایلی که از سوی برخی از جامعه‌شناسان داخل ایران درباره علت افزایش این ازدواج‌ها در سال‌های اخیر ذکر شده، بیشتر دلایل مخالف، برآمده از نگاه مردسالار و زن‌ستیز است که این نوع ازدواج‌ها را ناشی از فریب‌خوردگی مردان ضعیف از سوی زنانی می‌دانند که بهره‌مند از موقعیت خاص مالی یا زیبایی چهره هستند و از تغییر موقعیت اقتدارگرای مرد و تبدیل آن به وضعیت احتمالاً برابر یا فرودست ابراز نگرانی می‌کنند.

به عنوان نمونه، ابراهیم فیاض، جامعه‌شناس، در گفت‌و‌گویی با سایت خبرآنلاین، گفته است: «دلایل متعددی وجود دارد که مردان حاضر به این ازدواج‌های غیر طبیعی می‌شوند. گاهی به خاطر پول است. معمولاً زنان در سن بالا به یک ثبات مالی رسیده‌اند و شرایطی دارند که مردان می‌توانند از آنها استفاده کنند و مثلاً یک شبه به شرایطی برسند که ممکن است برای به دست آوردن آن سال‌ها تلاش کنند. البته ازدواج پسران با دخترانی که از خودشان بزرگ‌تر هستند ریشه در تربیت خانوادگی آنها هم دارد.»

او این ریشه‌های خانوادگی را اینطور توضیح داده است: «خانواده‌ها و مخصوصاً مادرانی که در دوران کودکی از بچه‌های خود بسیار حمایت می‌کنند، باعث می‌شوند تا پسران حس مسئولیت‌پذیری نداشته باشند و عادت ‌کنند که همیشه یک نفر از آنها حمایت کند. این افراد در دورانی که بزرگ می‌شوند و قصد ازدواج دارند، سراغ دخترانی می‌روند که بتوانند از آنها حمایت کنند و زیر چتر حمایتی خود ببرند. سراغ خانم‌هایی می‌روند که حس مسئولیت‌پذیری بیشتری داشته باشند و بتوانند مسئولیت‌ها را بپذیرند و به این ترتیب احساس آرامش بیشتری می‌کنند.»

این دسته از کارشناسان بدون اشاره به تغییر در الگوهای اجتماعی و تلقی دختران و پسران از نقش همسری، بر الگوهای سنتی خانواده تاکید می‌کنند که بر مبنای آن، مردان همواره در نقش نان‌آور ظاهر می‌شوند و بر مبنای همین قدرت اقتصادی، بر زنان تسلط دارند؛ نقشی که با ازدواج مردان با زنان بزرگ‌تر از خود، تضعیف می‌شود. برمبنای این تلقی سنتی، تحت حمایت مردان بودن برای زنان پسندیده است، اما حالت عکس آن غیر عادی تلقی می‌شود.

امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس دیگری است که در گفت‌و گو با روزنامه تهران امروز درباره این ازدواج‌ها اظهار نظر کرده و گفته است: «بررسی‌هایی که از سال ۱۳۵۶ انجام شده حاکی از آن است که اینگونه ازدواج‌ها سرانجام درستی نداشته و طلاق در بین این زوج‌ها بیشتر است. عوامل مختلفی بر افزایش این ازدواج‌ها دخیل است. مثلاً در اکثر این وصلت‌ها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه،‌ ماشین و … بیشتر از سایر مزیت‌هاست. حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی داده‌اند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سر ناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.»

آنها که ناراضی‌اند

به نظر می‌رسد در نگاه کارشناسان مسائل اجتماعی، توجه به معیارهای درست انتخاب همسر غایب است و کمتر توجهی به عوامل اصلی بالا رفتن آمار طلاق در جامعه می‌شود. بالا بودن میزان بیکاری، فشار هزینه‌های زندگی و مشکلات اقتصادی، اعتیاد، مشکلات جنسی و نداشتن معیارهای درست برای برقراری رابطه ازدواج، زندگی بسیاری از زوج‌های ایرانی را به مرحله طلاق می‌رساند، اما برخی آمارها بدون تحلیل‌های علمی مبنای اظهار نظر درباره طلاق و مشکلات خانوادگی قرار می‌گیرد.

بالا بودن میزان بیکاری، فشار هزینه‌های زندگی و مشکلات اقتصادی، اعتیاد، مشکلات جنسی و نداشتن معیارهای درست برای برقراری رابطه ازدواج، زندگی بسیاری از زوج‌های ایرانی را به مرحله طلاق می‌رساند، اما برخی آمارها بدون تحلیل‌های علمی مبنای اظهار نظر درباره طلاق و مشکلات خانوادگی قرار می‌گیرد.

اعتقاد سنتی به لزوم وجود فاصله سنی میان زنان و مردان به صورتی که مرد بزرگ‌تر از زن باشد، یک باور عرفی است که مخالفت با آن، واکنش‌ برانگیز و حساسیت‌زاست. در تحلیل این پدیده اجتماعی، نگاه کاربران سایت‌های اینترنتی و مخاطبان این دسته از گزارش‌ها و آمارها نیز جالب و قابل تامل است. از سویی تعداد زیادی از افراد خبر از ازدواج خود با دختری بزرگ‌تر از خود می‌دهند و از آن ابراز رضایت می‌کنند، از سوی دیگر عده‌ای رواج این ازدواج‌ها را یک فاجعه اجتماعی می‌دانند و برای مخالفت با آن استدلال می‌کنند. این استدلال‌ها هم بی‌شباهت به نظرات کارشناسان نیست؛ با این تفاوت که آنها بی‌پرده‌تر ریشه مخالفت‌شان را اعلام می‌کنند: «همسر من هشت سال از من کوچک‌تر است. حالا که سنی از ما گذشته، همه دوستانم می‌بینند که زن من چقدر شاداب است (چون توی سن کم باردار شده) و زن‌های خودشان چهره پیری به صورت‌شان افتاده و به من می‌گویند کار درست را تو کردی.»

یک نفر هم معتقد است: «زن‌ها که پیر شوند، میل جنسی‌شان کم می‌شود. مردها هم که تنوع‌طلب هستند و دلشان یک زن جوان و شادب می‌خواهد.»

این دیدگاهی است که ابراهیم فیاض، جامعه‌شناس، بر مبنای آن توضیح می‌دهد: «به هرحال این ازدواج‌ها یک ازدواج طبیعی نیستند و زنان در زندگی زودتر از مردان پیر می‌شوند، برای همین احتمال خیانت وجود دارد و خیانت هم از دلایل طلاق است.»

به باور این عده، زنان «فرصت محدودی» برای بارداری و فرزندآوری دارند و اگر بزرگ‌تر از همسر خود باشند، «سر او سوار می‌شوند» یا «پول و امکانات خود را به رخ مرد می‌کشند و همین، عامل اختلاف و جدایی می‌شود».

آنها که راضی‌اند

ازدواج زنان با مردان جوان‌تر از خود، مانند هر ازدواج دیگری ممکن است به طلاق بیانجامد، اما در مقابل صداهای مخالف، بسیاری از کسانی که تجربه ازدواج‌های این‌چنینی را داشته‌اند، از زندگی خود احساس رضایت می‌کنند. آنها عشق، علاقه متقابل، تفاهم و همفکری را دلیل انتخاب خود می‌دانند، بدون اینکه عامل سن اثری بر تصمیم آنها گذاشته باشد.

یک شهروند ایرانی می‌گوید: «دنیا عوض شده. نگاه اکثر خانواده‌ها به دخترها، برخلاف شرایط اجتماعی مردسالارانه نیست. دختران به تساوی زن و مرد باور دارند و امتیاز خاصی برای پسران قائل نیستند. این تصور که زنان زودتر از مردان پیر می‌شوند به زمان‌های گذشته برمی‌گردد که قرار بود هر زن هفت – هشت بچه به‌دنیا بیاورد. جوانان در صورت رضایت به ازدواج بیشتر از یک یا دو بچه نمی‌خواهند. در ضمن، طبق تحقیقات امید به زندگی زنان ده سال بیشتر از مردان است. این نشان‌دهنده جوان‌تر ماندن زنان است.»

نیلوفر، زنی که ده سال قبل با پسری ازدواج کرده که هشت سال از او کوچک‌تر بوده است، تجربه خود را چنین بیان می‌کند: «در این سال‌ها ما خودمان هیچ مشکلی نداشتیم. همسرم از نظر فکری به من نزدیک است و من هرگز حس نکردم که اختلاف سنی ما اثری بر درک متقابل‌مان گذاشته. اما واقعیت این است که هردوی ما با جامعه مشکلات بسیاری داشته‌ایم. به دلیل برخوردهای بدی که از مردم می‌بینیم، هنوز توضیح دادن این اختلاف سنی برایمان آسان نیست. هرکس این را می‌شنود، چشم‌هایش گرد می‌شود و دنبال عیب و ایرادی در همسرم می‌گردد که چرا تن به ازدواج با من داده یا فکر می‌کند که من حتماً کلکی سوار کرده‌ام که شوهرم مجبور شده با من ازدواج کند.»

افشین، ۳۵ ساله، مردی است که با زنی بزرگ‌تر از خود ازدواج کرده و او هم از زندگی خود اظهار رضایت می‌کند: «من و همسرم با وجود مخالفت همه خانواده ازدواج کردیم. نه همسرم پولدار بود که چشم به این چیزها داشته باشم، نه من دنبال کسی می‌گشتم که بخواهم مسئولیت خودم را به دوش او بیندازم. ما به هم علاقه داشتیم و بعد از سه سال دوستی، تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. هیچ‌وقت به این فکر نمی‌کنم که همسرم ممکن است بعد از چندسال از من پیرتر به نظر برسد … مگر این همه سال که زنان با مردان بزرگ‌تر از خودشان ازدواج کردند، این حق را داشتند که بگویند دل‌مان شوهر جوان و زیبا می‌خواهد؟ من خودم یک مردم، اما این نگاه مردسالارانه را دوست ندارم. این نگاه زن را فقط به عنوان ابزار جنسی و برای راضی کردن مردها می‌خواهد.»

برخورد خشن جامعه با موضوع ازدواج زنان با مردان جوان‌تر از خود، به اعتقاد یک شهروند ایرانی بر این اساس است که «با نگاه مردسالارانه جامعه، زن باید مانند یک کدبانو رفتار کند، همانند یک مرد کار کند، شبیه یک دختر، جوان به نظر برسد و مثل یک خانم مسن فکر کند.»