روز بیست‌ودوم ماه رمضان است و مانند هرسال، نظم زندگی بسیاری از مردم ایران به هم خورده است.

افراد زیادی در ایران مجبور هستند یک ماه در سال به صورت مخفیانه غذا بخورند و حالا که روزهای بلند تابستان طول زمان شرعی روزه‌داری را به ۱۸ ساعت رسانده است کلافگی و آشفتگی کسانی که روزه‌ نمی‌گیرند به اوج خود رسیده است؛ چراکه مطابق قوانین حکومت، هرکس قوانین اسلام را رعایت نکند شدیداً تنبیه می‌شود.

در گذشته گشت‌های ثارالله روزه‌خواران را وادار به کندن چندین قبر در گورستان‌ها می‌کردند. زمانی جریمه نقدی ۱۵ هزار تومانی جایگزین این تنبیه شد و زمانی دیگر پلیس ایران حتی در کوهستان‌های مرتفع با ایجاد گشت‌‌هایی ویژه با کوهنوردان روزه‌خوار‌ برخورد کرد. شدت برخورد پلیس ایران با این نوع مسائل کاملاً وابسته به شرایط سیاسی است.

امسال نیز آغاز ماه رمضان همزمان شد با ایستادن ماموران پلیس در گیت‌های ورودی مترو، قطع آبخوری‌های عمومی و مانند همیشه بسته شدن اجباری غذاخوری‌ها که پیش از این به آن پرداختیم.

این گزارش را بخوانید:

روزه‌داری و تظاهر روزه‌داری

گزارش زیر گوشه‌ای از سختی‌های ایرانیانی را نشان می‌دهد که به هر دلیل روزه نمی‌گیرند و مجبور هستند به طریق ممکن این ماه را پشت سر بگذارند.

غذا خوردن مشکلی نیست. توی این گرما آب خوردن دردسر شده!

علیرضا با یک کیف بزرگ در حال راه رفتن است. از کیوسک روزنامه‌فروشی یک بطری آب معدنی خنک می‌خرد. چند متری راه طی می‌کند تا وارد یک کوچه فرعی شود. با عجله در بطری را باز می‌کند و آب درون آنرا می‌نوشد. دوباره وارد خیابان اصلی می‌شود و به مسیر خود ادامه می‌دهد.

افراد زیادی در ایران مجبور هستند یک ماه در سال به صورت مخفیانه غذا بخورند و حالا که روزهای بلند تابستان طول زمان شرعی روزه‌داری را به ۱۸ ساعت رسانده است کلافگی و آشفتگی کسانی که روزه‌ نمی‌گیرند به اوج خود رسیده است؛ چراکه مطابق قوانین حکومت، هرکس قوانین اسلام را رعایت نکند شدیداً تنبیه می‌شود.

از او درباره ماه رمضان و مشکلاتی که برای مردم ایجاد کرده است سئوال می‌کنم. می‌گوید: «من دیابت دارم. روزه برایم سم است. به خاطر دیابت همیشه دهانم خشک است. ماه رمضان غذا خوردن مشکلی نیست، توی این گرما آب خوردن دردسر شده است. شیرهای آب را بسته‌اند. همه آب‌سردکن‌ها را خاموش کرده‌اند. توی خیابان هم که نمی‌شود آب خورد.»

به طور معمول نباید بیماران مشکلی با ماموران پلیس و نیروهای لباس شخصی داشته باشند چرا که بیماری آنها عذر موجهی برای روزه نگرفتن است، اما علیرضا می‌گوید: «مسئله قانون نیست. خیلی وقت‌ها کار به دادگاه نمی‌کشد. بحث خود نیروهای پلیس است. شعور پرسیدن و سئوال کردن ندارند. تا از راه می‌رسند شروع می‌کنند به فحش دادن و توهین کردن. وقتی که توضیح می‌دهم و کارت نشان می‌دهم که دیابتی هستم اینقدر شعور ندارند که معذرت‌خواهی کنند. فقط می‌گویند گورت را گم کن و در مقابل بقیه جلوی شکمت را بگیر.»

پلیس را می‌شود راضی کرد. جوجه بسیجی‌ها دردسر‌ند

محمد می‌گوید: «هیچکس روزه نیست. خود کارمندهای دولت فکر می‌کنید روزه می‌گیرند؟ امروز داشتم با یک مامور حرف می‌زدم. سرم را برده بودم توی ماشین. کل الگانس بوی ژامبون می‌داد. هرکدام یک پاتوق دارند که غذای مجانی می‌خورند. ماه رمضان که می‌شود توی همین پاتوق‌ها غذا می‌خورند. من تا به حال دو دفعه گیر پلیس سمج افتادم. بقیه تشر می‌زنند و می‌روند. فقط تهدید می‌کنند. بیشتر وقت‌ها پلیس را می‌شود راضی کرد. جوجه بسیجی‌ها دردسرند.»

محمد توضیح می‌دهد: «بسیجی‌ها وقتی تنها هستند حرف‌شان را می‌زنند و می‌روند. بعضی‌ها جواب‌شان را می‌دهند، اما صبر نمی‌کنند. وقتی چند نفر هستند زبان در می‌آورند. اگر به حرف‌شان توجه نکنی بر می‌گردند و اذیت می‌کنند. اینقدر بد حرف می‌زنند که آدم دوست دارد با مشت بکوبد توی صورت‌شان. یک کارت بسیج دست‌‌شان داده‌اند، فکر می‌کنند هرکاری دوست داشته باشند می‌توانند انجام بدهند. اگر کسی دست به این‌ها بزند توی تلویزیون می‌گویند که ضد انقلاب است. درد سر سیاسی درست می‌شود. بچه ۱۶، ۱۷ساله جوری با مرد ۳۰ ساله حرف می‌زند که انگار به او ادب و شخصیت یاد نداده‌اند.»

دست‌های ما را ببین، خودت خجالت بکش…

ساعت ۱۲ ظهر در ضلع جنوبی یکی از میادین اصلی شهر ماشین گشتی نیروی انتظامی به دو مرد گیر داده است.

ماموران زیر کولر ماشین مرسدس بنز نشسته‌اند و دو مرد زیر تیغ آفتاب در حال عرق ریختن هستند. دیالوگی که بین آنها رد و بدل می‌شود جالب است:

پلیس: شما حالیتون نیست ماه رمضان نباید سیگار بکشید؟

یکی از دو مرد: سر ظهر است. سیگار را گرفته‌ایم توی مشت‌مان. وسط این همه ماشین و شلوغی کسی نمی‌بیند؟

به کسی ربطی ندارد. قانون با شما کار دارد. مگر مسلمان نیستید؟

− هفت جد ما مسلمان بودن. جان روزه گرفتن نداریم توی این تابستان عذاب. چکار کنیم؟

جان ندارید؟ خجالت نمی‌کشید دو تا مرد گنده مثل دخترها می‌گویید جان نداریم. هرکدام اندازه شتر هستید. چرا جان ندارید؟

در گذشته گشت‌های ثارالله روزه‌خواران را وادار به کندن چندین قبر در گورستان‌ها می‌کردند. زمانی جریمه نقدی ۱۵ هزار تومانی جایگزین این تنبیه شد و زمانی دیگر پلیس ایران حتی در کوهستان‌های مرتفع با ایجاد گشت‌‌هایی ویژه با کوهنوردان روزه‌خوار‌ برخورد کرد.

– دست‌های ما را ببین، خودت خجالت بکش. ما کارگریم. روز بلند تابستان چطوری هم روضه بگیریم هم کار کنیم؟

یک جوری می‌گه کار می‌کنیم انگار دارند کوه می‌کنند. مگر ما کار نمی‌کنیم؟

− مرد حسابی نشستی زیر کولر خبر نداری. پنج دقیقه بیا زیر آفتاب دستگیرت می‌شود چه خبر است.

زیر کولر می‌نشینم که می‌نشینم. باید از شما اجازه بگیریم؟ خیلی ناراحتی ما زیر کولر هستیم؟

− از من نمی‌خواهد اجازه بگیری. از ساعت هفت صبح داریم کلنگ می‌زنیم. آسفالت پشت بام می‌کنیم. کلنگ زدی تا حالا به آسفالت؟ زیر آفتاب پوست‌ات بلند می‌شود.

شانس آوردید که حال و حوصله ندارم. بروید گم بشوید اما دفعه بعد اینجاها ببینم‌تان از این خبرها نیست.

− خداوکیلی خودت روزه هستی؟

به تو چه ربطی داره؟

− همینطوری می‌خواهم بدانم.

بله

− بگو به جان بچه‌ام روزه‌‌ام.

گمشو برو دیگه پرویی نکن. برو تا نیامدم پاییدن. الاغ عوضی. رو بهشون می‌دی اینقدر پررو می‌شوند که می‌خواهند شلوار آدم را هم در بیاورند. لیاقت شما فقط چک و لگده! گمشو تا روی سگم بالا نیامده.

− دو مرد سرشان را پایین می‌اندازند و می‌روند.

مردم دست کمی از پلیس ندارند

منصور راننده تاکسی است. به نکته جالبی اشاره می‌کند: «وقتی مردم یاد نگرفته‌اند به کار هم کار نداشته باشند معلوم است حکومت دخالت می‌کند. خیلی از مردم خودشان روزه نمی‌گیرند، اما وقتی کسی یک چیزی می‌خورد چپ چپ نگاه می‌کنند. ماشین از آهن است. مثل ظرف حلبی. آفتاب که می‌خورد مثل کتری جوش می‌آید. گرمای موتور از زیر می‌زند به پاهای آدم. هوای گرم و دود و آشغال می‌رود توی ریه. انگار اشک‌آور زده باشند. شوفرها را نگاه کن دست و صورت همه‌شان آفتاب سوخته است. می‌پزیم پشت فرمان.

شب شیشه نوشابه را پر می‌کنم آب و می‌گذارم توی یخچال تا یخ بزند. تا ظهر که آب می‌شود کم کم می‌خورم تا این عطش سگ صاحب بنشیند. این مسافرها هم گاهی یکجوری نگاه می‌کنند تو بمیری انگار باباشان حضرت علی است و مادرشان حضرت فاطمه.»

به جای مادرم

منیژه، دختری ۱۵ ساله است و به وضوح وزنی کمتر از ۴۵ کیلو دارد. در قسمت شست‌وشوی یک کارخانه مواد غذایی کار می‌کند.

امسال نیز آغاز ماه رمضان همزمان شد با ایستادن ماموران پلیس در گیت‌های ورودی مترو، قطع آبخوری‌های عمومی و مانند همیشه بسته شدن اجباری غذاخوری‌ها .

کارخانه محل کار او در شرق تهران است و خانه او در یکی از محلات جنوبی تهران قرار دارد. ساعت ۲۱:۳۴ بود و او هنوز سوار بر واگن مترو در راه رسیدن به منزل خود . به هیچ طریق امکان گفت‌وگوی مستقیم با او وجود نداشت به همین خاطر به واسطه همسر یکی از دوستان همراه خود سئوالات خود را با او مطرح و سعی کردم جواب‌هایی که با صدای بی‌جان به زبان رانده می‌شد را بشنوم و یادداشت کنم.

چرا شیفت عصر کار می‌کنی؟ مدرسه‌ها که تعطیل است.

− مدرسه ندارم. از صبح سر کارم.

از ساعت چند؟

− از ساعت هشت.

پس چرا تا الآن سر کار بوده‌ای؟

− اضافه کاری می‌کنم.
اجباری است یا خودت اضافه می‌مانی؟

− خودم می‌خواهم. هرچقدر کار باشد تا وقتی مترو هست، می‌مانم.

پدر و مادرت چکاره هستند؟

− پدرم کارگر ساختمان است. مادرم مریض است.

چرا اینقدر زیاد کار می‌کنی؟ حقوق پدرت کافی نیست؟

− پدرم حقوق ندارد. صبح‌ها کنار میدان می‌ایستد تا کسی برای کار ببردش. هر روز که نیست. بعضی روزها هست.

چرا پدرت در همان کارخانه‌ای که کار می‌کنی، کار نمی‌کند؟

− فقط کارگر زن می‌خواهند.

کارگر مرد ندارید؟

− فقط راننده.

پدرت مجبورت کرده کار کنی؟

− نه. هر شب می‌آید ایستگاه مترو دنبالم. برایم موبایل خریده که مادرم نگران نباشد. شب‌ها خودش رختخوابم را می‌اندازد. دستش خالی است.

روزه‌ می‌گیری؟

− آره

رضا: «تمام غذافروشی‌ها بسته است. یک ساندویچی است که قاچاقی ساندویچ سرد می‌دهد. یک ماه غذای سرد بخورم چیزی از معده‌ام باقی نمی‌ماند. هی می‌گویند ماه مبارک رمضان. کجای آن مبارک است؟ فقط بدبختی است برای مردم.»

برای افطار چیزی خوردی؟

− مادرم برایم کوکو سبزی گذاشته بود.

کارخانه غذا نمی‌دهد؟

− نه. ماه رمضان غذا نیست. ماه رمضان نباشد، ناهار می‌دهند.

شما که تا شب سر کار هستی کارخانه افطار و شام نمی‌دهد؟

− نه

روزها خیلی بلند است. خسته نمی‌شوی؟

− چرا. خیلی.

پس چرا روزه می‌گیری؟

− به جای مادرم می‌گیرم.

یعنی چی؟

− مادرم نمی‌تواند روزه بگیرد. من به جایش روزه می‌گیرم تا گریه نکند.

مریضی مادرت چیست؟

− خون.
دختر خوب تو هم کار می‌کنی و هم روزه می‌گیری. اگر خودت مریض بشوی چه کسی خرج مادرت را بدهد؟

− اگر روزه نگیرم خدا دیگر کمک‌مان نمی‌کند.

خدا تا به حال چه کارهایی برای شما کرده؟

− مادرم را زنده نگهداشته.

آداب روزه‌خواری

آیدین نقطه مناسبی از پارک را انتخاب کرده و مشغول سیگار کشیدن است. از او درباره ماه رمضان و مشکلاتی که در این ماه دارد سئوال می‌کنم. پاسخ می‌دهد: «مشکل خاصی نیست، فقط روی مخ است. مردم دیگر کم روزه می‌گیرند. خدایی زور دارد تابستان آدم روزه بگیرد. خدا برای آنها که روزه می‌گیرند باید هر یک روزش را باید پنج روز حساب کنند. پدر بزرگم روزه می‌گیرد. پدرم می‌زند توی سر خودش که سکته می‌کنی، اما گوش نمی‌کند. قدیمی‌ها اصلاً با خدا شوخی ندارند. خیلی سخت می‌گیرند. مادرم روزه میگرد. بابام روزه نمی‌گیرد. ظهرها مادرم می‌رود اتاق خودش، ما غذا گرم می‌کنیم و می‌خوریم. بابام همیشه ماه رمضان می‌گوید “آداب روزه‌خواری را خوب به جا بیاورید. آدم زرنگ بهانه دست کسی نمی‌دهد”.

پلیس‌های پارک اهل گیر دادن نیستند. اگر توی چشم باشد تذکر می‌دهند. گوشه و کنارها کاری ندارند. یک نفرشان است که خیلی عقده‌ای است، اما بقیه مثل این آزار ندارند. توی خیابان فرق دارد. آنجا پلیس ها بیشتر گیر می‌دهند. پارسال چند دفعه دیدم که سوار کردند و بردند.»

پدر و مادرم باور نمی‌کنند

معصومه می‌گوید: «در روزنامه خواندم که آیت‌الله زنجانی فتوا داده است که اگر تشنگی فشار می‌آورد می‌شود کمی آب خورد. هر چقدر به پدر و مادر می‌گویم باورشان نمی‌شود. مادرم عصرها از تشنگی بی‌هوش می‌شود. لج می‌کند. می‌گوید: «روزه‌ای که آب بخوری دیگر روزه نیست. روزنامه را نشان دادم. مطلب‌ سایت‌ها را پرینت گرفتم. فایده ندارد. می‌خواهم شماره دفتر آیت‌الله زنجانی را پیدا کنم شاید باور کند و مادرم گناه دارد. خیلی دلم برایش می‌سوزد.»

معصومه:«مادرم به حجاب من و خواهرم کار ندارد. خودش فقط ماه رمضان، محرم و صفر حجاب می‌گذارد. همیشه به ما می‌گوید حجاب‌تان را رعایت کنید که گشت ارشاد اذیت نکند. غیر از گشت ارشاد مشکل دیگری با حجاب ندارد. من فکر می‌کنم یک چیزهایی داخل ذهن ما ایرانی‌ها فرو رفته است؛ به خصوص پدر و مادرها. »

معصومه ادامه می‌دهد:«مادرم به حجاب من و خواهرم کار ندارد. خودش فقط ماه رمضان، محرم و صفر حجاب می‌گذارد. همیشه به ما می‌گوید حجاب‌تان را رعایت کنید که گشت ارشاد اذیت نکند. غیر از گشت ارشاد مشکل دیگری با حجاب ندارد. من فکر می‌کنم یک چیزهایی داخل ذهن ما ایرانی‌ها فرو رفته است؛ به خصوص پدر و مادرها. همیشه نگران هستند. خواهرم دیشب به مادرم گفت که می‌ترسم مراجع فتوا بدهند که حجاب اختیاری است، اما تو قبول نکنی. من دقیق نمی‌دانم چطوری است ولی فکر کنم اینطوری است که هر چیزی مرجع تقلیدها بگویند باید گوش بدهند. پس چرا گوش نمی‌دهند؟»

دختر بچه‌های دارای موی زبر

آقا نادر پدر میان سال و کاملاً مذهبی است. به همراه دختر خود در ایستگاه اتوبوس منتظر است. از او می‌پرسیدم:

ببخشید سئوال می‌کنم. دختر شما چند سال دارد؟

− ۱۲ سال

روزه می‌گیرند؟ 

− مومن خدا، انشاء الله که تجسس نیست ولی زبانم لال اگر باشد گناه کبیره است.

نخیر جناب. سوء تفاهم نشود. داشتم راجع به دختر خودم فکر می‌کردم که چکار کنم. برای راهنمایی پرسیدم.

− خیر است انشاء الله. دختر خانم ما هنوز به سن تکلیف نرسیده است.

مگر سن تکلیف دختر ۹ سال نیست؟

− دستور مراجع متفاوت است. آقای آیت‌الله صانعی فرموده‌‌اند سن تکلیف دختران در مناطقی که مراحل رشد سریع نیست 13 تمام قمری سال است. به شرطی که علائم بلوغ شرعی ظاهر نشده باشد.

اگر پدر و مادر مقلد مرج تقلید دیگری باشند چه می‌شود؟

− هر فرد مسلمان و شیعه با رسیدن به سن تکلیف، خودش مرجع تقلید خودش را انتخاب می‌کند.

دختر ۹ ساله که نمی‌تواند این کار را بکند.

− اگر به شرایط بلوغ نرسیده باشد صبر می‌کنند تا شرایط ظاهر شود.

چه شرایطی؟

− نشانه‌هایی هست. مثل موی زبر. در رساله‌ها نوشته شده.

اگر مثلاً یک دختر در ۱۳ سالگی بالغ شد بعد تصمیم گرفت که از مرجعی تقلید کند که سن بلوغ دختر را  ۹ سال می‌داند، تکلیف نماز و روزه دختر چه می‌شود؟

− این سئوالات ریز، مربوط به درس طلبگی است. باید زنگ بزنید به نماینده مراجع. من نمی‌دانم.

پس سال دیگر دختر شما باید روزه بگیرد؟

− به امید خدا

فکر می‌کنید از نظر توان جسمی تحمل داشته باشد؟

− وقتی توان روحی به وجود بیاید طاقت جسم انسان بالا می‌رود.

 ۱۸ ساعت روزه داری بدن‌های قوی را هم اذیت می‌کند. دختر بچه‌ها نمی‌توانند مقاومت کنند.

− نباید حکم داد. امتحان می‌کنند. اگر قوت آن را داشتند که روزه می‌گیرند. اگر نداشتند باید به حکم مراجع تقلید رجوع کرد.

حکم مراجع تقلید و نظر سختگیرانه علی خامنه‌ای

پایگاه اطلاع‌رسانی “مرجعیت شیعه” احکام روحانیون برجسته شیعه را اینگونه جمع‌بندی کرده است:

«نظر مبارك خود را درباره سن تكليف دختران بيان فرماييد؟

– آیت‌الله صانعی: ختران اگر علائم بلوغ که در رساله مسئله ۲۸۲۹ آمده است را نداشته باشند سن بلوغ در آنها تمام شدن ۱۳ سال قمری می‌باشد.

– آیت‌الله سیستانی: اتمام نه سال قمري.

– آیت‌الله روحانی: نه سال تمام و دخول در سال دهم.

– آیت‌الله شاهرودی: دختران با تکميل 9 سال هجري قمري و شروع سال دهم به سن تکليف شرعي مي رسند.

– آیت‌الله مظاهری: اجماع فقها براین است که دختر ۹ ساله تمام و پسر ۱۵ ساله تمام مکلف می‌شوند ولی اگر بعضی از مسائل برای آنها موجب عسر وحرج است، نظیر روزه ماه مبارک رمضان، باید روزه یا آن تکلیف را به جا نیاورند.

 – آیت‌الله مکارم شیرازی: ۹ سال قمری تمام.

 – آیت‌الله صافی گلپایگانی: دختران بعد از تمام شدن نه سال قمری بالغه هستند و نباید منتظر حیض دیدن باشند و هر یک از تکالیف شرعی که دختر ۹ ساله می‌تواند آن را انجام دهد واجب است آن را انجام دهد ولی اگر قدرت بدنی جهت انجام آن را نداشته باشد مثلاً در اثر ضعف قدرت بر روزه گرفتن نداشته نباشد واجب نیست ولی بعد از قدرت یافتن باید قضا نماید.

– آیت‌الله نوری همدانی: نه سال قمرئ تمام.»

در این میان سختگیرانه‌ترین فتوا مربوط به رهبر جمهوری است که می‌گوید: «دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى بالغ مى‌شود و چنانچه قبل از رسيدن به نه سال محتلم شود يا موى زبر در محل مخصوص رشد كند، مكلف است.»

تا این رمضان الحرام تمام شود، می میریم!

شیفت کاری رضا در دو قسمت صبح و بعد از ظهر است و بین آنها یک زمان استراحت دوساعته وجود دارد. به دلیل فاصله منزل از محل کار او ترجیح می‌دهد در محل کار خود استراحت کند و غذا بخورد. او توضیح می‌دهد که ماه رمضان برایش چه مشکلاتی به بار آورده است: «تمام غذافروشی‌ها بسته است. یک ساندویچی است که قاچاقی ساندویچ سرد می‌دهد. یک ماه غذای سرد بخورم چیزی از معده‌ام باقی نمی‌ماند. هی می‌گویند ماه مبارک رمضان. کجای آن مبارک است؟ فقط بدبختی است برای مردم. تا این رمضان‌الحرام تمام شود، می‌میریم. به خاطر گرما و رمضان زندگی مردم به طور رسمی تعطیل شده است. هرکسی یک جایی قایم می‌شود تا هم آفتاب برود و هم نزدیک اذان بشود.»