در این روزهای جام جهانی، شبکه سوم سیما، هر روز ده ساعتی از مدار جمهوری اسلامی خارج میشود. برنامهی طولانی «بیست،هیجده» که عادل فردوسی پور تهیهکنندهاش است در حالوهوایِ توپ و گل و مستطیل سبز سیر میکند و نشانی از ایدئولوژی جمهوری اسلامی ندارد.
مجریان و مهمانان برنامه و گزارشگرِسرمستی که از روسیه روایت میکند، چنان گرم هیجانِ حضور تیم ملی ایران بر صحنه نمایشیترین رخداد جهانی هستند که فراموش میکنند از ایدئولوژیکترین رسانه دنیا بر آنتن رفتهاند.
در پناهِ فوتبال، گزارش هایی قبل از بازی درباره تیمها پخش میشود که سرشار از گفتههایی است که بینندگان را از دخمه جمهوری اسلامی پرواز میدهد، گزارشهای نابی که فقط فوتبالی نیست.
راوی به تیم ایسلند که میرسد، فراموش نمیکند تا از رموز توسعه بگوید و اینکه ایسلند از قدیمیترین دموکراسیهاست و اولین رییسجمهور زن دنیا را داشته و از هر ده نفر ایسلندی یک نفر کتاب نوشته و ایسلندیها ضربالمثلی دارند که هر کس کتاب نمیخواند، نابیناست.
وقتی از کره جنوبی گزارش میدهد، از پرش بلند کرهایها یادی میکند و همین نکته که از چهل سال پیش تا کنون رفاه کرهایها ۱۴ برابر شده، کافی است تا بیننده حسرتمند ایرانی آهی بکشد و چهل سال مصیبت جمهوری اسلامی، مثل شلاقی بر خاطرهاش فرود آید. گزارشنویسان هوشمند برنامه میگویند ژاپن جایی است که برای نشان دادن عرق ملی فریاد نمیکشند، بلکه فداکاری میکنند و همین برای تداعی آن همه شعار و هارت و پورت زعمای نظام کافی است.
فوتبال اسلامی نشد
رهبر انقلاب ایران آیتالله خمینی بود که با تجدد میانهای نداشت و تجربهاش از ظواهر دنیای مدرن همان یکباری بود که به سینما رفت و فیلم گاو را دید و دیگر هیچ . حتی در تصور هم نمیآید که خمینی، یک نیمه فوتبال دیده باشد.
امام گرچه میگفت ورزشکاران را دوست دارد اما آنچه در ذهناش میگذشت احیانا گود زورخانه و کشتی بود و خیالش پاک از ورزش قهرمانی و المپیک و جام جهانی خالی بود.
در سیره امام فوتبال و این قبیل امور نهایتا لهو و لعبی مجاز بودند و تا جایی که به فحشا نمیانجامید مباح، اما اگر مثلا همین سید احمد پا به توپ میشد و آرزویش فوتبالیست شدن، آنگاه با عتابی باید که شورت ورزشی را با عمامه تاخت میزد.
میدانیم که سیداحمد خمینی علاقه بسیار به فوتبال داشت و آنقدر که نزدیک بود پایش به باشگاهی باز شود. از بخت بد، برادر بزرگتر سیدمصطفی درگذشت و پدر امر کرد که احمد حوزوی شود و این شد که از زمین خاکی به حجره رفت.
فوتبال در ذهن انقلابیون ۵۷ بازی که نه بازیچهای بود که قدری نداشت. حتی بودند و هستند کسانی که این ماجرای جام جهانی و فوتبال را دام استعمار در تحمیق تودهها میدانستند.
عبدالکریم هاشمینژاد از انقلابیونی که بعدها ترور شد، در کتاب «مناظره دکتر و پیر» که قبل از انقلاب نوشت، فوتبال و این بساط جام جهانی را پدیدهای استعماری میدانست که باید رهایش کرد.
اما دیری نگذشت که جادوی فوتبال بر سِحر انقلاب هم غلبه کرد و همان دو تیم قرمز و آبی که پیش از انقلاب شر و شوری داشتند، دوباره بازگشتند و استادیوم در همان زمانه جنگ و خونریزی پر از فریادهای شادمانه شد.
با این حال جمهوری اسلامی همه سعیاش را کرد تا بتواند بر این جنونِ بی آزارِ فوتبال مهار بزند. باشگاهها به تصرف سرداران سپاه در آمد که مبادا پرچم هویتی بلند شود با این حال روزنامهها و رسانههای ورزشی این مجال را پیدا کردند که زیر و بم فوتبال را زیر و رو کنند.
هر چه سیاست در تنگنا افتاد و پر از سانسور و بگیر و ببند شد، ورزشیها این آزادی را داشتند تا بگویند و بنویسند. تجربه برنامه نود هم آرام و پیوسته به یکی از معدود برنامههای تاثیرگذار و مرتبط با جامعه تبدیل شد اما در این میانه جمهوری اسلامی در عین تسلط کامل بر ورزش و خصوصا فوتبال، قافیه را در سبک زندگی که زیر پوست فوتبال در جریان بود، باخت.
تیم ملی، تیم ملی است
ایران نامی آشنا در خبرها و بحرانهای جهانی است. چهره عبوس رهبران و دولتمردان ایرانی را مردم دنیا بسیار دیدهاند و رسانههای جهانگیر آمریکایی و اروپایی ایران را با بمب اتم مترادف کردهاند و نقش بد و زشت را به ایران دادهاند.
اما گاهی هست که این نقاب سنگین و سیاه جمهوری اسلامی بر زمین میافتد و سینمای ایران یا دختران ورزشکار یا بلندقامتان والیبال دستی تکان میدهند که یعنی پشت این نقاب سیاه، هزار رنگین کمان هم هست.
تیم ملی فوتبال ایران چهره واقعی از ایران است. جایی که مهم نیست چه دینی داری و یا نداری. تیم ملی مثل کابینهای است از دنیای فردای ایرانی. سردار آزمونِ ترکمن و سنی در کنار مارکار آقاجانیان ارمنی مربی.
کابینهای با دست گشاده بر دنیا و متواضع در کسبِ تجربهاش و اینکه میتوان از کیروش پرتغالی هم برای منافع ملی استفاده برد، همانطور که مجلس اول مشروطیت شوستر آمریکایی را خزانهدار کل ایران کرد. انگار که پیش از سکولار دموکراسی، سکولار فوتبالی را تجربه میکنیم .
توسعه فوتبال ملی در ایران و از سوی جمهوری اسلامی به شکلی غیر عمد شکل گرفت. فوتبال ملی باید به قوانین جهانی و فیفا تن میداد تا میتوانست باشد. اینجا دیگر جای سیاست ایدئولوژیک نبود. نمیشد سردار فیروزآبادی را دروازهبان کرد و سرلشگر سلیمانی را به نوک حمله فرستاد. برای موفقیت دعای کمیل مایلیکهن هم به کار نمیآمد و چفیه رهبری را هم به جای بازوبند کاپیتانی نمیتوان بست.
در نگاه شفاف دوربین و نقد بیمحابای رسانههای ورزشی و از همه مهمتر شیپور خواستن افکار عمومی، کاری نمیشد کرد جز اینکه به راهی رفت که همه تیمها رفتهاند. بازیکنان پیر و آنها که چیزی در چنته نداشتند باید که میرفتند. باید هر سال بازیکنی ساخته میشد و حتی از بازیکنان ایرانیتبار در آنسوی آبها هم دعوت میشد که به تیم ملی بیایند و عاقبت از تجربه و علم و فن روز دنیا هم بهره میبرد تا سری در سرها در آورد و به جام جهانی رفت.
آنچه در سیاست محال بود در فوتبال تا حد بسیاری رخ داد. مدیرت با ثبات هشت ساله کیروش عاقبت نتیجه داد و تیمی ساخت که بیدغدغه راهی جام جهانی شد. این موفقیت را اینطور هم میتوان تفسیر کرد که هر جا شیوه مدیریتی جمهوری اسلامی و نگاه ایدئولوژیک نظام کمرنگ میشود، کامیابی افزونتر است.
فوتبال نسل به نسل تغییر کرد و با جوان و زمان پیش رفت. از اولین تیم فوتبال ایران که در پاییز سال۵۶ به جام جهانی آرژانتین رفت، امروز کسی بر نیمکت و چمنِ تیم ملی نیست اما آنها که سال ۵۷ بر دوش انقلاب بالا رفتند هنوز هستند و زمین را میخشکانند.
منبع: زیتون
این جمله از مقاله بسیار زیباست:
«هر جا شیوه مدیریتی جمهوری اسلامی و نگاه ایدئولوژیک نظام کمرنگ میشود، کامیابی افزونتر است.»
لقمان / 21 June 2018
صدای شیپورها در بازی ایران-پرتغال بیش از حد بود. شاید ج.ا اینکار را سازماندهی کرده بود تا شعار برای حضور زنان ایرانی در ورزشگاه سرداده نشود.
ورزشگاه برای همه / 22 June 2018
خوشبختانه استادیوم های فوتبال در ایران هیچ وقت در زمینه ای شعارهای “مرگ بر بسیجی” و دیگر شعارهای ضد رژیم (که بعضی اوقات هم خیلی رکیک و زشت میشود) کم و کاستی نداشته, همین حالاشم اگر روی “یوتوب” نگاه کنید کلی ویدئو های متفاوت خواهید دید.
عباس / 22 June 2018
اتفاقاً قضیه 180 درجه خلاف ادعاهای این نوشتار است. جمهوری اسلامی ایران 1 میلیارد دلار خرج این تیم کرده و چهارمین مربی گران جام امسال را به خدمت گرفته است. بد نیست که نویسندۀ محترم از خودش بپرسد که یک حکومت به زعم ایشان مخالف با تمامی شعائر غیرمذذهبی چگونه و با چه اهدافی در روزگار دلار 7 هزار تومانی چنین خرجی را انجام می دهد؟ تیم به اصطلاح ملی جمهوری اسلامی از 11 سوپرتیلیاردر پوشه سوار تشکیل شده که به هیچ وجه نمی تواند آئینۀ تمام نمای ایران یا به خیال واهی نویسنده آیندۀ ایران باشد. هدف از این کارناوال سود و ارتجاع، چیزی به جز تقویت و عروج ناسیونالیسم نیست و اتفاقاً جمهوری اسلامی ایران این واقعیت را خیلی بهتر از این به اصطلاح مخالفانش دریافته است. این رژیم 1 میلیارد دلار از دهان گرسنه ترین مردم جهان گرفته و در دهان تیلیاردرهای فوتبالیستش گذاشته فقط با این هدف که پرچم ارتجاع و تروریسم در سطح جهانی بالا برود؛ پرچمی که این به ظاهر مخالفان هم در بالا رفتنش به این رژیم کمک می کنند و می کوشند زیر لوای آن همان شعار نازیستی و ارتجاعی «80 میلیون، یک ملت، یک نبض» را تَکرار کنند. بی شک چنین مخالفانی چیزی بهتر از همین ایدئولوژی ملی-مذهبی پوسیده و ارتجاعی به خلق های ایران عرضه نخواهند کرد.
کارو / 22 June 2018
من زیاد با این مقاله موافق نیستم . جمهوری اسلامی داره از طریق همین فوتبال مردم رو به اتحاد با خودش همسو میکنه تا فردا در برابر جهانیان بگه مردم پشتیبان من هستن که اگر نبودن تیم ملی ای که من براشون تدارک دیدم رو تشویق نمیکردن و دائم روی شعارهای ناسیونالیستی میدمه تا ولو اندک مردم رو با خودش حداقل در ظاهر همراه داشته باشه
ahmad / 22 June 2018
طراحی شعاری انگلیسی و ساده برای حضور زنان ایرانی در ورزشگاه و تبلیغ آن پیش از بازی پرتغال میتواند تماشگران همه ملیتهای در ورزشگاه را همراه خود کند. البته اگر شیپورهای کر کننده بگذارند جناب عباس!
ورزشگاه برای همه / 22 June 2018
تصور اینکه ناسیونالیسم ایرانی و اسلامگرایی شیعی در مقابل هم قرار دارند یک تصور خام و کودکانه است. این دو از ابتدا با یکدیگر بالیده و متکی بر یکدیگرند. جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه بیشتر و نه یک کله کمتر و اتفاقا این بار رژیم ایران از ایرانیت علیه جمهوریت استفاده می کند. یکی از پرخرج ترین تیم های فوتبال جهان از یکی از فقیرترین کشورهای جهان به جام جهانی رفته است و در مدت یک ماه تلاش می شود تا با فضاسازی ناسیونالیستی به کاملترین شکل ممکن از ظرفیت های آن استفاده شود که اعدام محمد ثلاث و تلاش برای اعدام رامین حسین پناهی در ایام جام جهانی یکی از اشکال این تلاش است. مسئله اما بسیار بزرگتر از یک جو خبری و رسانه ای با سویۀ ناسیونالیستی است. اگر ورود به سازمان تجارت جهانی به منزلۀ پذیرش ایران در جامعۀ جهانی است، پذیرش نمادهای ایرانی-اسلامی این رژیم نیز در تورنمنت هایی مانند جام جهانی یکی دیگر از سویه های آن است. عده ای کوته اندیش حرف های فیفا را مبنی بر سیاسی نبودن این تورنمنت ها باور کرده اند، حال آنکه سیاست مفهومی بسیار گسترده تر دارد و فرهنگ را نیز در کلیت خود در بر می گیرد. پدیده ای به نام جام جهانی را نه می توان از سرمایه داری جهانی در شکل کلی اش جدا دانست و نه می توان آن را از پدیدۀ ناسیونالیسم جدا کرد. جمهوری اسلامی چنین کارناوال هایی را برای حضور در جامعۀ جهانی و ترویج ایدئولوژی ناسیونالیستی در داخل غنیمت می شمرد و به بهترین نحو از آن در راستای مهندسی اجتماعی استفاده می کند.
کارو / 22 June 2018