برگرفته از تریبون زمانه *  

«بعد از پایان دوران لیسانس در یک شرکت بازرگانی به‌عنوان دستار حسابدار مشغول به کار شدم. حسابدار اصلی شرکت خانمی بود با ۸ سال سابقه کاری برای این شرکت. اغراق نیست اگر بگویم تمام شرکت مدیون کارهای ایشان بود. قرار شد تا وقتی که به نحوه انجام کار مسلط شوم این خانم مشاورم باشد. بعد از یک هفته، متوجه تغییر رفتار مدیر شرکت که مردی میانسال بود، شدم. از طریق همکارهای شرکت هم فهمیدم مدیر رفتارش با خانم حسابدار به شکل منفی تغییر کرده است. انگار ورود من باعث شده بود تنشی بین حسابدار و مدیر پیش بیاد. یک روز مدیر مرا صدا کرد و شروع کرد به پرسیدن سوالات شخصی مثل اینکه آیا ازدواج کرده‌ام یا نه، کجا و با چه کسی زندگی می‌کنم و در آخر شروع کرد به بدوبیراه گفتن در مورد خانم حسابدار و تهمت‌های دزدی و دغل‌بازی زدن. سپس مدیر از من خواست که سعی کنم هرچه زودتر کارهای حسابداری شرکت را یاد بگیرم تا در اولین فرصت جایگزین حسابدار اصلی شوم. همچنان که حرف می‌زد وعده‌ی افزایش حقوق و ترفیع میداد. وقتی خواستم از اتاقش خارج شوم یک دسته‌کلید نشانم داد و گفت نزدیک شرکت یک واحد آپارتمان خالی دارد که من میتوانم آنجا زندگی کنم. از تعجب و وحشت حالت تهوع گرفتم. در یکی از روزها که رفتارهای مغرضانه‌ و بهانه‌گیری‌های واهی مدیر، حسابدار شرکت را به گریه انداخت تصمیم گرفتم که با همکارم در مورد پیشنهادهای مدیر حرف بزنم. بعد از اتمام ساعت کاری اتفاقاتی را که در آن چند روز افتاده بود با هم مرور کردیم. وقتی پیشنهاد رییس شرکت را مبنی بر یادگرفتن کار به منظور گرفتن جای او تعریف کردم وسط خیابان ایستاد. آنقدر خشمگین و عصبانی بود که قصد داشت به شرکت برگردد و داد بزند. منصرفش کردم. پیشنهاد دادم برای شرکت‌های دیگر رزومه بفرستیم و به محض پیدا کردن موقعیت کاری دیگری، شرکت را ترک کنیم.»

تقریبا هیچ آماری از میزان آزار جنسی زنان در محیط های کاری در ایران وجود ندارد. با این وجود، فراگیر شدن موج افشاگری آزار و تعرض جنسی توسط زنان در داخل و خارج از ایران الهام‌بخش زنان برای شکستن سکوت خود شد. در همین راستا روایت‌های بسیاری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که هرکدام تاییدی است بر خصمانه بودن محیط ‌های کاری، نبود قوانین پیشگیرانه، فقدان آموزش و راهکار برای مقابله و از همه مهتر به رسمیت نشناختن آزار جنسی در محیط کار. روایتی که ذکر شد مصداق روشنی است برای آنچه «ایجاد فضای کاری خصمانه» نام دارد.

آزار جنسی در محیط کار همچون سایر ستم‌ها و تبعیض‌های جنسیتی توسط نهادها و ساختارهای اجتماعی ایجاد شده و تداوم می‌یابد؛ توسط افرادی که به واسطه رده و جایگاهی که دارند سلطه‌گری و بهره‌کشی می‌کنند و هم‌چنین توسط خود قربانیانی که در وضع موجود اجتماعی می‌شوند. برخلاف روایت مینو، ما بیشتر شاهد موقعیت‌هایی هستیم که در آن زنان بر اساس قواعدی که توسط ایدئولوژی‌های سلطه‌گری تعریف شده، پیوندهای خود را تعریف می‌کنند. «به ما یاد داده شده که زنان، دشمن‌های «ذاتی» یکدیگرند و اتحاد میان آنان هرگز وجود نخواهد داشت، چراکه ما نمی‌توانیم و نباید با هم متحد باشیم. ما این درس‌ها را خوب فرا گرفته‌ایم، اما اگر می‌خواهیم یک جنبش زنان قدرتمند و پایدار بسازیم، باید فراموششان کنیم. ما باید یاد بگیریم که چگونه متحد با یکدیگر زندگی و کار کنیم. ما باید پی به معنا و ارزش واقعی خواهرانگی ببریم.»1

تجربه مینو یک راهکار متمایز را پیش‌روی ما می‌گذارد. این که چگونه زنان می‌توانند در محیط‌های تبعیض‌آمیز کاری حامی یک‌دیگر باشند و منافع هم‌دیگر را تضمین کنند. هم‌چنین ترک به‌موقع محیط‌های ناامن دیگر راهکار مناسب است که پیشنهاد می‌شود. چرا که دیر یا زود محیط ناامن ما را وادار به ترک موقعیت خواهد کرد پس چه بهتر پیش‌ از آن‌که هزینه‌های روحی و مالی و یا جسمانی بیش‌تری را پرداخت کنیم در زمان مناسب خود را از آسیب رها کنیم. متاسفانه در قانون وضعیت‌هایی که شما به عنوان یک کارمند بتوانید حقوق خود را در این شرایط احقاق کنید وجود ندارد و نمی‌توان به‌راحتی چیزی را اثبات نمود. بنابراین هوشیاری و شناخت هنجارهایی محیط کاری هنوز می‌تواند برگه برنده‌ای در دست افراد باشد.

به منظور گسترش اتحاد میان زنان و ایجاد حس خواهرانگی لازم است زنان با ستمی که که زنان دیگر در محیط کاری متحمل می‌شوند، مقابله کنند. به عبارتی، زنان باید دغدغه‌های جمعی را جایگزین دغدغه‌های شخصی کنند و با همکاری یکدیگر و در راستای افشا و گزارش آزار جنسی، یکدیگر را تایید و تقویت کرده و پایه‌ای محکم برای بسط و گسترش فضای حمایتی ایجاد کنند.

مینو با درک فضای خصمانه‌ای که رییس شرکت برای او و همکار باسابقه‌اش بوجود آورده بود توانست از نفع شخصیِ ماندن و حذف رقیب فراتر رود، قواعد سلطه‌گرانه‌ی حاکم بر محیط کار را بشکند و براساس ایجاد پیوند خواهرانگی عمل کند. «پیش از آن که در برابر سلطه مردانه ایستادگی کنیم، باید بتوانیم تمام پیوندهایمان با سکسیسم را پاره کرده، و به منظور انتقال آگاهی زنان به مسائل مختلف تلاش کنیم.»2

از سوی دیگر، مینو با افشاگری و حمایت از همکار خود عرصه را برای ایجاد احساس بدگمانی و تهدید و نفرت از یکدیگر تنگ کرد. آموزش نفرت از زنان دیگر، یکی از حقه‌های مردسالاری است که به ما تلقین می‌کند روابط زنان با یکدیگر چیزی نیست جز رقابت و تحقیر و تنفر. حسابدار شرکت در تمام مدتی که مینو بعنوان دستیار مشغول به کار شده بود تصور می‌کرد برخوردهای تحقیرآمیز رییس با همکاری و همدستی دستیارش است. این همان پاشنه آشیل سلطه مردانه در محیط‌های کاری است. جایی که تلاش می‌کند ارزش‌های قهرمانانه مردانه میان زنان، از طریق رفتارهای ناشی از بدگمانی، دفاع و رقابت منجر به احساس مورد تهدید واقع شدن زنان توسط یکدیگر شود.

بنابراین برای رهایی از روند اجتماعی شدن جنسیت‌زده که به ما این مسئله را تلقین می‌کند که ما به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه با این نفرت نسبت به دیگری زندگی می‌کنیم، باید بتوانیم در همین عرصه با یکدیگر کار کنیم و به اتحاد دست یابیم.

لینک این مطلب در تریبون زمانه

منبع: آکادمی چراغ

—-

  1. بل هوکس، خواهرانگی: اتحاد سیاسی میان زنان []
  2. همان []