معامله‌ای که دست‌کم دو سال مذاکره پشت‌پرده بر سر آن صورت گرفت در روز دوشنبه ۱۸ سپتامبر/ ۲۷ شهریور نهایی شد. پنج زندانی در ایران و ایالات متحده آمریکا مبادله شدند و ایران پس از پنج سال توانست به پول‌های بلوکه‌شده‌اش در کره‌جنوبی دست یابد. البته دسترسی ایران آن‌چنان که ایالات متحده می‌گوید غیرمستقیم است و تنها برای خرید کالاهای بشردوستانه.

جو بایدن در سومین سال از دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش تازه توانسته بر یکی از تبعات به‌جامانده از خروج دونالد ترامپ از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ غلبه کند. دولتی که با شعار احیای برجام و بازگرداندن ایران به اجرای توافق هسته‌ای ۱۳۹۴ بر سرکار آمد مدت‌هاست که دیگر تلاشی برای آن هدف بزرگتر نمی‌کند. تنها موضوعات فرعی و تبعات جانبی خروج از توافق هسته‌ای است که به آن پرداخته می‌شود.

برخی تحلیلگران و رسانه‌های آمریکایی ابراز امیدواری کرده‌اند که نهایی‌شدن مبادله زندانیان راهی برای نشاندن طرفین بر سر میز و احیای برجام یا دستیابی به مدل جدیدی از توافق هسته‌ای است. آیا نشانه‌ای از چنین راهی در افق دیده می‌شود؟ تعادل و توازن نیروها در غرب و ایران به شکلی هست که حصول یک معامله بزرگ را فارغ از جزئیات نفس‌گیرش، «ممکن و مقدور» بدانیم؟

جسدی که کسی دفنش نمی‌کند

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران روز دوشنبه به واشنگتن‌پست گفت که: «به‌نظر می‌رسد ایرانی‌ها بدون اینکه بدانند رئیس‌جمهور بعدی آمریکا چه کسی خواهد بود، تمایلی به واگذاری بیشتر اهرم‌های (فشار) خود برای بازگرداندن توافق هسته‌ای ندارند».

در طرف آمریکایی هم وضعیت به همین منوال است. وزارت خارجه و تیم سیاست خارجی‌ای که آنتونی بلینکن آن را رهبری می‌کند در ضعیف‌ترین موقعیت ممکن است. بعد از رسوایی برکناری یا حذف رابرت مالی، مسئول میز ایران در کاخ سفید، حلقه اتحاد طرفداران «حل مناقشه ایران با گفتگو و معامله» بیش از پیش ضعیف شده است. مکانیسمی که برای اقناع افکار عمومی در آمریکا و حتی جهان، برای اثبات «راهکار معامله» به عنوان بهترین مدل فائق آمدن بر «مناقشه هسته‌ای ایران» برای دست‌کم دو دهه فعال بود، اکنون با بحران‌های درونی بسیاری روبرو است.

در ایالات متحده جمهوری‌خواهان خود را مصمم به مقابله با سیاست خارجی بایدن-بلینکن در قبال ایران می‌دانند. حتی در درون اردوگاه دموکرات‌ها هم توافق با ایران طرفدار قدرتمندی ندارد.

اردیبهشت سال گذشته، زمانی که هنوز پیش‌نویس مذاکرات احیای برجام روی میز بود و ابتکار آمریکا برای سرگرفتن معامله ممکن بود به سرانجام برسد، اکثریت سناتورهای آمریکا یعنی همه جمهوری‌خواهان و ۱۶ سناتور دموکرات به قطع‌نامه‌ای غیرالزام‌آور رای مثبت دادند که دست بایدن را برای انعطاف بیشتر برای دستیابی به توافق می‌بست.

براساس آن قطع‌نامه دولت بایدن نمی‌تواند بر سر خروج سپاه از فهرست سازمان‌های تروریستی ایالات متحده معامله کند. این یکی از پیش‌شرط‌های بنیادین جمهوری اسلامی برای احیای برجام بود. همچنین توافق احیا‌شده برجام نباید بی‌توجه به برنامه موشکی ایران و اقدامات این کشور در منطقه خاورمیانه باشد. پیش‌شرط‌های دیگری که عملاً یک معنا برای دولت بایدن داشت: از خیر توافق با ایران بگذرید وگرنه روزهای دشواری در کنگره انتظارتان را خواهد کشید.

هم‌اکنون یعنی در روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۲ در اردوگاه دموکرات‌ها وضع برای طرفداران معامله با تهران به مراتب بدتر از اردیبهشت پارسال است. اعتراضات سراسری پس از قتل حکومتی ژینا/مهسا امینی، مداخله آشکار ایران در جنگ اوکراین و ارسال پهپاد انتحاری به روسیه، درگیری پراکنده شبه‌نظامیان نزدیک به ایران با نظامیان آمریکایی در سوریه و تلاش مجدانه نیروی دریایی سپاه برای به چنگ آوردن نفتکش‌های خارجی در آب‌های جنوبی ایران همه سبب شده تا صدای طرفداران توافق با ایران در دهلیزهای سیاست در آمریکا پژواک چندانی نداشته باشد.

هم در ایران و هم در آمریکا اکنون هیچ کس دیگر واقعاً خواهان احیای برجام نیست، اما همه همچنان در مورد لزوم وجود چارچوبی برای حل بحران هسته‌ای صحبت می‌کنند. این بیش از آنکه نشانه روشن بودن شعله برجام باشد، نمایشی از یک بن‌بست است. بن‌بستی که می‌تواند بازیگران درهر دو طرف را دچار اشتباه محاسباتی کند و یک فاجعه رقم بخورد.

جنگ: گزینه‌ای که طرفدار علنی ندارد

اما این فاجعه چیست؟ اگر چه توافق هسته‌ای یا احیای برجام در فضای سیاسی غرب بی‌رمق‌تر از همیشه است ولی مدخله نظامی برای مهار جمهوری اسلامی هم طرفداری ندارد.

هنوز هیچ سیاستمدار قدرتمند یا حزب سیاسی متنفذی وجود ندارد که به خود این جرئت را بدهد و از لزوم مقابله نظامی با برنامه هسته‌ای ایران سخن بگوید. دلیل آن هم روشن است: جنگ افغانستان و عراق هنوز خاطره‌ای دردناک در غرب است و «لشگرکشی برای ادب‌کردن دیکتاتورها و تروریست‌ها» که کلان‌روایت طرفداران غربی جنگ است فعلاً خریداری در میان رای‌دهنده‌ها ندارد.  

جمهوری اسلامی سال‌ها است که با چشمان باز تحولات مربوط به رفتن طرفین به لبه جنگ و درگیری را دنبال می‌کند. پس از خروج آمریکا از برجام سیاست هسته‌ای و نظامی جمهوری اسلامی بر همین جنبه متمرکز بوده است. یعنی تا چه حد و چگونه جلو برویم که هم اهرم‌های بزرگتری در دستمان قرار بگیرد و هم به ورطه درگیری نظامی تمام‌عیار نیفتیم.

مشخص‌ترین نمود این سیاست را در واکنش ایران به ترور قاسم سلیمانی می‌توان دید. زمانی که طرفین بیش از همیشه به لبه جنگ رسیدند و البته پا پس کشیدند. پاسخ ایران به ترور مهم‌ترین چهره نظامی‌اش که با فرمان رئیس‌جمهوری وقت آمریکا ترور شد خیلی ضعیف و نمایشی بود. آمریکا هم این پیام ضعیف را از ایران دریافت کرد. در مقابل واشنگتن هم که می‌توانست حمله به عین‌الاسد را مقدمه درگیری گسترده‌تر با ایران قرار دهد خود را کنترل کرد. این پیام هم به تهران رسید.

هر دو طرف فعلاً می‌دانند که جنگ گزینه طرف مقابلشان نیست. دست‌کم در شرایط فعلی. اما بن‌بست بر سر مناقشه‌ هسته‌ای می‌تواند ناممکن‌ها را در زمان کوتاهی محتمل و یا ممکن کند. این فاجعه‌ای است که فعلاً طرفین علاقه‌ای به فکر کردن در موردش ندارند.

فعلاً «کنترل تنش» تا چه پیش آید

دولت بایدن که در تحقق یکی از برنامه‌های بنیادین سیاست خارجی‌اش برای احیای توافق هسته‌ای با ایران ناکام بوده فعلاً یک امتیاز به دست آورده است. آن‌ها توانسته‌اند پنج گروگان آمریکایی را آزاد کنند. البته توپخانه جمهوری‌خواهان با قدرت در رسانه‌ها حضور دارد و تلاش می‌کند تا این برگ برنده ضعیف را به یک آبروریزی سیاسی برای بایدن بدل کند. در مرکز این رسوایی این روایت جای گرفته که بایدن مانند اوباما به ایران باج چند میلیارددلاری داد تا آمریکایی‌ها را آزاد کند.

جمهوری‌خواهان هیچ بسته مذاکراتی مشخصی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی پیشنهاد نمی‌دهند ولی حملاتشان به بایدن را هم متوقف نمی‌کنند. همین روایت «باج دادن به جمهوری اسلامی» مهم‌ترین جنبه کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ در رابطه با ایران بود. کمپینی که موفق شد چهره جنجالی جمهوری‌خواهان را به کاخ سفید برساند.

اکنون و در سال انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باز هم این دست حملات افزایش خواهد یافت. وقتی همه انتظار دارند معامله‌ای که یک جنبه حیاتی یعنی آزادی گروگان‌ها را هم در خود مستتر دارد به یک بحران روابط عمومی برای کمپین انتخاباتی دموکرات‌ها بدل شود آیا آن‌ها حاضرند پای یک توافق بزرگتر با ایران بروند. آن‌هم توافقی که قرار است مزایایی بزرگتر از آزاد شدن ۶ میلیارد دلار دارایی مسدود‌شده برای جمهوری اسلامی داشته باشد؟

به نظر می‌رسد کمپین انتخاباتی دموکرات‌ها در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ یک سیاست کنترل تنش را با ایران در پیش بگیرد. گفته می‌شود یک جنبه پنهان معامله آزادی زندانیان با ایران این است که ایران از شدت و سرعت غنی‌سازی ۶۰ درصدی‌اش بکاهد. در نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در روز ۱۰ سپتامبر، گزارش فصلی بازرسی‌ها در ایران تأیید کرد که ایران این گام را برداشته است.

قاعدتاً جمهوری اسلامی بدون آنکه معامله‌ای با غرب کرده باشد از این جنبه از برنامه هسته‌ایش پا پس نمی‌کشد. هر دو طرف از داشته‌ها و اهرم‌هایشان با دقت محافظت می‌کنند و گزارش آژانس نشانه‌ای است آشکار از یک معامله حداقلی و ناگفته میان دو طرف. معامله‌ای که سطح انتظارات از آن زمینه‌چینی برای توافق بزرگ نیست و تنها نشانه‌ای است از تفاهم بر سر «کنترل تنش». آمریکا در ماه‌های آینده به نیمه‌بسته نگاه داشتن چشم‌هایش بر دور زدن تحریم‌های نفتی ادامه می‌دهد، ایران هم برنامه هسته‌ایش را تا حدی کند می‌کند.     

اروپا و یک موعد مهم

اروپا هم فعلاً و در بحبوحه جنگ اوکراین تمایلی به داغ شدن موضوع ایران ندارد. واکنش اروپایی‌ها به موعد مهم ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ نشان می‌دهد که آن‌ها هم از مدل آمریکا و ایران در رابطه با مناقشه پیروی و مشکلات را فعلاً زیر فرش پنهان می‌کنند.

در روز ۱۸ اکتبر، مجموعه‌ای از ضرب‌الاجل‌های برجام فراخواهد رسید. اگرچه واشنگتن و تهران دیگر به مفاد برجام پایبند نیستند، اما برخی از عناصر آن به طور خودکار به کار خود ادامه داده‌اند، از جمله انقضای برنامه‌ریزی شده برخی از محدودیت‌ها و تحریم‌ها. اروپا به عنوان عضو برجام یک اهرم موثر در اختیار دارد. مکانیسم ماشه یا اسنپ‌بک برای بازگرداندن خودکار همه تحریم‌ها علیه ایران.

برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، تاریخ غروب مشخصی را برای اکثر محدودیت‌های اعمال‌شده بر ایران مشخص کرده است. برای جلوگیری از دستیابی ایران به این مزیت‌های برجام، دولت‌های اروپایی می‌توانند فرآیندی به نام بازگشت فوری را آغاز کنند که قطعنامه‌های قبلی سازمان ملل در مورد ایران را دوباره فعال، برجام را منحل و همه تحریم‌های لغو شده توسط آن توافق را دوباره اعمال می‌کند. با این حال، طرف‌های اروپایی برجام – بریتانیا، فرانسه و آلمان – بعید است که از این ابزار استفاده کنند.

در واقع، اروپا در حال حاضر حفظ اهرم مکانیسم ماشه در دستانش را مفیدتر از استفاده از آن اهرم می‌داند و استدلال می‌کند که نگرانی‌های تهران در مورد بازگشت همه تحریم‌ها به جلوگیری از غنی سازی اورانیوم تا ۹۰ درصد یا برداشتن گام‌های دیگر برای ساخت سلاح هسته‌ای کمک کرده است.

مقام‌های اروپایی نگران این هستند که اجرای مکانیسم ماشه تهران را برای برداشتن چنین گام‌هایی ترغیب کند. راهی که انتهای آن تنها یک مقصد خواهد بود: جنگ.

سه کشور اروپایی در روزهای گذشته نامه‌ای به مقام‌های ایرانی داده‌اند و گفته‌اند که آن‌ها به ضرب‌الاجل ۱۸ اکتبر عمل نخواهند کرد و تحریم‌هایشان را حفظ خواهند کرد.

مقام‌های ایرانی با این تصمیم اروپایی‌ها مخالفت کرده‌اند – البته با عباراتی ضعیف.

ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته که تهران منتظر خواهد ماند تا ببیند اروپا در عمل چه می‌کند و سپس به شیوه‌ای «متوازن و متناسب» پاسخ می‌دهد.

نورنیوز، یک خبرگزاری مرتبط با شورای عالی امنیت ملی نیز واکنش مشابهی داشت.

ایران می‌تواند با نزدیک شدن به موعد ماه اکتبر، اقدامات قوی‌تری انجام دهد، مانند گذار از برد ۲۰۰۰ کیلومتری برای موشک‌های بالستیکش. این اهرمی است که اروپا را به جنبش در خواهد آورد و نتیجه آن روشن نیست.

فردای مبهم پس از ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳

اما چه مواردی در روز ۱۸ اکتبر به موعد غروب می‌رسند؟

محدودیت‌های سازمان ملل در سه جزء قطعنامه ۲۲۳۱ در ۱۸ اکتبر منقضی می‌شود:

  • ماده‌ای که بر اساس آن از ایران خواسته می‌شود هیچ گونه فعالیتی در ارتباط با موشک‌های بالستیک طراحی شده برای حمل سلاح هسته‌ای انجام ندهد.
  • الزام کشورها به دریافت مجوز از شورای امنیت سازمان ملل قبل از انتقال موشک‌ها، پهپادها و فناوری‌های مرتبط به ایران یا از ایران.
  • الزام تمامی کشورهای عضو سازمان ملل متحد برای مسدود کردن دارایی‌های ۲۳ فرد و ۶۱ نهاد دخیل در برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران.

تنها راه برای تمدید این محدودیت‌ها تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت است که با توجه به مخالفت روسیه و چین غیرممکن خواهد بود. بنابراین، این سه مؤلفه تقریباً به طور قطع در ماه اکتبر منقضی می‌شوند و فشار دیپلماتیک بر تهران را کاهش می‌دهند. با این حال، تأثیر عملی آن ممکن است محدود باشد، زیرا ایران به‌هرحال با انجام آزمایش‌های موشکی و ارائه تسلیحات ممنوعه به شرکای خارجی و نیابتی‌ها، به‌طور مداوم این محدودیت‌ها را نادیده می‌گیرد.

محدودیت‌های اتحادیه اروپا و انگلیس و مجموعه گسترده‌ای از تحریم‌ها و محدودیت‌های اروپایی که قرار بود در ماه اکتبر برداشته شوند هم این‌ها بود:

  • محدودیت‌ها برای افراد و نهادهای درگیر در برنامه‌های موشکی، هسته‌ای و سایر برنامه‌های تسلیحاتی ایران.
  • تحریم بیش از ۳۰۰ فرد و نهاد که در زمان اجرای برجام به حالت تعلیق درآمدند، همراه با سایر تحریم‌های موردی که در زمان اجرای برجام به حالت تعلیق درآمدند.
  • ممنوعیت انتقال «انواع» تسلیحات و فناوری‌های مرتبط با موشک‌های بالستیک به ایران یا ارائه خدمات مرتبط.
  • تحریم معاملات و خدمات مربوط به انواع خاصی از فلزات و نرم افزارها.
  • ممنوعیت ارائه خدمات حمل و نقل هوایی و کشتیرانی به هواپیماها و کشتی‌های ایرانی مشکوک به دست داشتن در فعالیت‌های غیرقانونی.

از میان تمام مزایایی که موعد غروب برجام (در صورت متعهد ماندن اروپایی‌ها) در ماه اکتبر به همراه داشت، حذف محدودیت‌های اروپایی احتمالاً خوش‌ترین خبر برای تهران بود. نهادهایی که تحریم آن‌ها لغو می‌شد شامل سازندگان کلیدی موشک، پهپاد و شرکت‌های هواپیمایی است (به عنوان مثال، سازمان صنایع هوافضا، صنایع هواپیماسازی ایران، گروه صنعتی شهید باکری، و گروه صنعتی شهید همت). این می‌توانست فرصت‌های جدیدی را برای دستیابی ایران به تسلیحات، فناوری و قطعات یدکی باز کند.

با این حال، برخلاف تحریم‌های سازمان ملل، انقضای تحریم‌های اروپا به صورت خودکار نیست.

نامه اروپایی‌ها به ایران در مورد حفظ این تحریم‌ها خبری بد برای جمهوری اسلامی است. البته خبر بدتر می‌توانست اجرای مکانیسم ماشه باشد.

فعلا آمریکا، اروپا و ایران یک والس هماهنگ را روی صحنه برده‌اند. والس کنترل تنش و منتظر ماندن برای آینده‌ای که مشخص نیست طوفانی و سرد است یا آفتابی و گرم.